گذرانی
جملاتی از کاربرد کلمه گذرانی
همان به که با جام مانیم روز همی بگذرانیم روزی بروز
آنچه ما دانیم از اسرار کل بگذرانیم از همه از عزّ و ذل
در سال ۱۸۲۲ دام پدروی اول جانشین دام جوآن گشت و اعلان استقلال کرد. آنگاه چند سال بعد تا سال ۱۸۴۰ یک دوره اغتشاش سیاسی حمفرما بود، تا اینکه دام پدروی دوم امپراتور شد. در این حوال سلطنت یک دوره طولانی سعادتآمیز واگذرانید و صلح برقرار گشت و فرهنگ ترقی و رونق یافته، اما بین سالهای ۱۸۰۸ و ۱۸۰۴ ادبیات به افکار و ایدههای سیاسی آمیخته گشت، روزنامهنگاری راه باز میکن و بیانات خطابهای رونق میگیرد و اینک نگاهی اجمالی به وضع سبک رمانتیسم ادبی برزیل میشود.
ماجرای چوپان جوانی است که برای خوشگذرانی گاهی به دروغ فریاد «گرگ! گرگ!» سر میدهد. از قضا روزی گرگ به گلهاش میزند و مردم گمان میکنند باز هم دروغ میگوید و بنابراین کسی به کمک او نمیرود.
پاکشان کرد از مزاج خاکیان بگذرانید از تک افلاکیان
زاهدا، در گذر از جنّت و فردوس و نعیم که جز او هرچه به خاطر گذرانی صنمند
برین داستان بگذرانیم روز که خورشید گیرند گردان بیوز
عالم گذرانست همان به که درین باغ بی غم گذرانیم جهان گذران را
المنه لله که جهان هست چنانک هر گونه که او را گذرانی گذرد
آندرونیکوس سوم در دوران امپراتوریاش بهشدت به راهنماییهای ژان کانتاکوزنوس وابسته بود و این کانتاکوزنوس بود که به هنگام خوشگذرانیهای امپراتور جوان ادارهٔ امور را در دست داشت. او آندرونیکوس سوم را تشویق نمود تا دست به انجام اصلاحاتی در دادگاهها زده و نوسازی ناوگان سلطنتی را که در دوران آندرونیکوس دوم مورد بیتوجهی قرار گرفته بود را از سر گیرد. در این مدت صومعههای ارتدکس نیز نقش فعالتری در امور مدنی و کلیسایی یافته بودند.
نیم کش سر دهی خدنگ نگاه بگذرانی ز صد هزار صدف
پدرش محمدعلی خان کاشی مردی ثروتمند بود، که در جوانی به قفقاز رفت و خانوادهٔ خود را به همراه برد و اسداللَّه دورهٔ ابتدایی و متوسطه را در مدارس تفلیس گذرانید. آنگاه برای ادامهٔ تحصیل عازم پطرزبورگ شد و در مدرسهٔ کودکاده، علوم نظامی تحصیل نمود و درجهٔ علمی گرفت و زبانهای روسی و فرانسه را به خوبی فرا گرفت، سپس عازم ایران شد.
جهان بگذرانیم با روی او شب تیره سازیم با موی او
ما سفر برگذشتنی گذرانیم تا سفر ناگذشتنی به در آید