گذاشتنی. [ گ ُ ت َ ] ( ص لیاقت ) درخور گذاشتن. سزاوار توجه نکردن و به جا ماندن : این زن و زور و زر گذاشتنی است مهرش اندر درون نکاشتنی است.اوحدی.
جملاتی از کاربرد کلمه گذاشتنی
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند، إِذا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ هر گه که زنی گرویده بزنی کنید، ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ و آن گه وی را پای گشاده کنید، مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ پیش از آنکه بایشان رسید بجماع، فَما لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها شما را بر آن زنان عدّت نیست که شمارید، فَمَتِّعُوهُنَّ چیزی دهید ایشان را، وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمِیلًا (۴۹) و بگذارید ایشان را بگذاشتنی نیکو.
زمین را به گنجی بینباشتی گذشتی و در خاک بگذاشتنی
وَ آخَرُونَ و دیگراناند قومی از ایشان، مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ که با حکم خدا گذاشتنیاند، إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ امّا که عذاب کند ایشان را، وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ یا توبه دهد ایشان را، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ. (۱۰۶) و خدای دانائیست راست دانش راست کار.
تنت گذاشتنی، عمر تو گذشتنی است زهی سعادت اگر بگذری و بگذاری
بگذاشتنی ست هر چه در عالم هست الا عزت که آن نگه داشتنی ست
چون سلطنت زمانه بگذاشتنیست پیوند به ملک بینوایی خوشتر
چون عاقبت گذاشتنی و گذشتنی است صائب چه التفات به دنیا کند کسی؟
این زن و زور و زر گذاشتنیست مهر اندر درون نکاشتنیست
چه بسته ای به زمین و زمان دل خود را؟ گذشتنی است زمان و زمین گذاشتنی است
این داشتنیها همه بگذاشتنیست جز روشنی رو که نگه داشتنیست