گدیه

معنی کلمه گدیه در لغت نامه دهخدا

گدیه. [ گ َدْ ی َ / ی ِ ] ( ص ، اِ ) گدا و گدایی کننده.( برهان ). || ( اِمص ) گدایی کردن. ( آنندراج ) ( غیاث ). || گدایی. ( برهان ) :
نیست حاجت مرا به افسانه
گدیه خوش نیست ، گنج در خانه.نزاری قهستانی ( از فرهنگ نظام ).ساحل عمان و آنگه منت سقای آب
سفره سلطان و آنگه گدیه نان گدا.خواجه سلمان ( از شعوری ج 2 ص 304 ).مدح تو کنم گدیه ز اخلاص نه از علم
از بتکده چون آورم آهوی حرم را.عرفی شیرازی ( از شعوری ج 2 ص 304 ).

معنی کلمه گدیه در فرهنگ معین

(گَ یِّ ) (حامص . ) گدایی کردن .

معنی کلمه گدیه در ویکی واژه

گدایی کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه گدیه

کشت خود از دست خود ویران مکن از سحابش گدیهٔ باران مکن
هدیه، از کیسه ی مفلس، چه خورم؟! گدیه، از کاسه ی سلطان چکنم؟!
من ز تنک مایگان گدیه نکردم سجود قاهر بی دوزخم ، داور بی محشرم
از تو قلزم گدیه ی طوفان کند شکوه ها از تنگی دامان کند
آمد گدای دست تو خورشید مرتعش آری ز باب گدیه طریقی است مرعشی