گت

معنی کلمه گت در لغت نامه دهخدا

گت. [ گ ُ ] ( فعل ماضی ) مخفف گفت است. قاضی هجیم آملی مازندرانی قصیده ای گفته در آخر آن گوید :
این بدان وزنه که دقیقی گت
تن تنا تن تنا تنا ناؤ .
بندار رازی گفته است :
بشهر ری به منبر بر یکی روج
همی گت واعظک زین هرزه لایی.( انجمن آرا ) ( آنندراج ).
گت. [ گ َ ] ( ص ) طبری گت ( بزرگ ). ( واژه نامه طبری شماره 638 ). در مازندرانی کنونی و لهجه مردم فارس «گت » ( بزرگ ). ( حاشیه برهان چ معین ). بزرگ. عظیم. کبیر. ( برهان ). مؤلف آنندراج گوید: به فتح بمعنی بزرگ نیز آمده ، و در طبرستان متداول و معروف است. و رجوع به گته شود.
گت. [ گ ِ ] ( اِخ ) نام قومی که داریوش در سفر جنگی سکائیه آنان را به اطاعت خود درآورد. گت ها مردمی هستند که به جاویدان بودن روح اعتقاد دارند. تراکیها سالمی دِس وآنهائی که بالاتر از دو شهر آپ پلنی و مسامبری سکنی ̍ دارند و موسوم اند به مردم کیرمیان و نیپ سی خودشان مطیع شدند، اما گت ها و نیز از تراکیها آنان که رشیدتر و درست تر بودند جنگ کردند، ولی زود شکست خورده سر اطاعت پیش آوردند. اعتقاد گِت ها به جاویدان بودن روح چنین است که میگویند: انسان با مرگ نمی میرد، بلکه بسوی خدایی که سالموک سُس نام دارد میرود، بنابر این عقیده در هر پنج سال شخصی را از میان خود به قرعه انتخاب کرده نزد او میفرستند و رسول مأمور است چیزی را که گت ها خیلی لازم دارند از خدا بخواهد. فرستادن رسول نزد سالموک سس چنین به عمل می آید: عده ای از گِت هاصف کشیده با نیزه ها می ایستند، عده ای دیگر از دو طرف دستها و پایهای رسول را گرفته بهوا می اندازند، به طوری که او روی نیزه بیفتد. اگر رسول مرد مرگ او دلالت میکند که خدا نسبت به گت ها نظر مرحمت دارد و هرگاه نمرد، میگویند که رسول شخصی است فاسد و دیگری را انتخاب میکنند. اینها عادت دیگری نیز دارند که چنین است : در حین رعد و برق تیرهایی به آسمان انداخته خدا راتهدید میکنند. گت ها خدایی بجز خدای خود نمیپرستند. بعد هرودوت شرحی در باب سالموک سس میگوید وخلاصه اش این است که شخصی چنین نامی داشته و بنده بود، بعد چنانکه گویند بعد او فیثاغورس حکیم را دیده و عقیده او را پس از مراجعت به تراکیه در میان گِت ها منتشر کرده و درگذشته. در خاتمه مورخ مذکور چنین اظهار عقیده میکند: «من این گفته ها را باور ندارم ، زیرا شخص مزبور خیلی پیش از فیثاغورس میزیسته ». سپس هرودوت حکایت خود را دنبال کرده گوید ( همان جا بند 97 ) گت ها که چنین معتقداتی داشتند، تابع پارسیها شده سپاه داریوش را پیروی کردند. ( تاریخ ایران باستان صص 595 - 596 ). اسکندر مقدونی نیز با این قوم مقابله کرد. رجوع به ایران باستان ص 1228 شود.

معنی کلمه گت در فرهنگ عمید

بزرگ، گنده، کلان، عظیم، کبیر.

معنی کلمه گت در فرهنگ فارسی

( صفت ) بزرگ گته : گت و گنده .
نام قومی در زمان داریوش

جملاتی از کاربرد کلمه گت

فایل ام ام اف نوعی فایل که برای رینگتون‌های پلی فونیم استفاده می‌شود
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال دربی کانتی، باشگاه فوتبال استوک‌پورت کانتی، باشگاه فوتبال اشینگتون، و باشگاه فوتبال گیتزهد اشاره کرد.
که جوان مردی و رادیت بگیتی سمراست آن درختی که هنر برگت و دانش ثمر است
تا زنده ام پلاس سگت پیرهن کنم چو میرم از غم تو همینم کفن بس است
ز مرگت گر کسی دل ریش دارد ز خود ترسد که آن در پیش دارد
همی بود بیست و دو سال از برون خورش تنگتر شد به شهر اندرون
اسلیتین یکی از بزرگترین و متنوع‌ترین موجودات فرازمینی سریال‌های علمی تخیلی دکتر هور (سری ۱) و ماجراهای سارا جین است.
دارد به سوگت متصل وای وای دستی به دل پایی به گل وای وای
ای تُنگ شکر چون دهن تنگت نی رخسارهٔ گل چون رخ گلرنگت نی
به چنگت فتاده چنان شیر مرد که از وی بود یک جهان پر ز درد
برهمن شو بنه گردن به زنّ ار تب مرگت ببندم از همان تار
سئوال کردند از وجد گفت: بخدای که ممتنع است زبان از نعمت حقیقت او و گنگ است بلاغت ادیب از وصف جوهر او که کار وجد از بزرگترین کارها است و هیچ دردی نیست دردمندتر از معالجه وجد.
ییلاق اسبومار با بیش از دویست خانه یکی از بزرگترین ییلاق بخش مرکزی در دهستان جوکندان واقع شده که همه ساله مسافران زیادی برای گذراندن اوقات خوش در بهار و تابستان به آنجا مسافرت می‌کنند.
و گتف عاقل آنست که از هرچه ترسد پیش از آنکه در اوفتد کار آن بسازد و گفت تو در زندانی ازمتابعت کردن شهوات خویش چون کار به خدای بازگذاری سلامت یابی و براحت برسی.