گاودار. ( اِخ )دهی است از دهستان لیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر، واقع در 240 هزارگزی جنوب دیلم و 6 هزارگزی راه ساحلی دیلم به گناوه ، جلگه گرمسیر مرطوب و مالاریائی ، دارای 215 تن سکنه. آب آن از چاه ، محصول آنجا غلات ، شغل اهالی زراعت ، راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ). و رجوع به فهرست فارسنامه ناصری شود. گاودار. ( نف مرکب ) صاحب و مالک گاو. گاودارنده. محافظ و نگهبان او.
معنی کلمه گاودار در فرهنگ عمید
کسی که گاو نگهداری کند و گاو پرورش بدهد.
معنی کلمه گاودار در فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که گاو را نگهدارد و تربیت کند . دهی در بوشهر
جملاتی از کاربرد کلمه گاودار
اما جنگل آمازون که به «ریه تنفسی کره زمین» شهرت یافته تنها توسط افزایش دما تهدید نمیشود، بلکه قطع درختان و تخریب عمدی جنگل برای مصارف گاوداری و کشاورزی هم به مشکلات افزوده است.