گاه گاهی. ( ق مرکب ) وقتی دون وقتی. زمانی دون زمانی. بندرت : باز ار چه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی مرغان قاف دانند آیین پادشاهی.حافظ ( دیوان چ قزوینی ص 348 ).
معنی کلمه گاه گاهی در فرهنگ فارسی
زمانی دون زمانی بعضی اوقات : بازار چه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی مرغان قاف دانند آیین پادشاهی . ( حافظ )
جملاتی از کاربرد کلمه گاه گاهی
بود آن منزلگهی بس با صفا گاه گاهی بود آنجا مرتضی
ماند نامش بر زبانم وه چه خوش باشد اگر نام من هم بر زبانش گاه گاهی بگذرد
غیر سربازی ندارم مدعایی چون حباب گاه گاهی گر ز دریا سربرون آورده ام
تا گذارم سر به دشت و کوهسار تا بگریم گاه گاهی زار زار
بر سر کوی تو خواجو ز سگی کمتر نیست گاه گاهی چه بود گر گذرد در کویت
تو اگر چه گاه گاهی نکنی نگه به خسرو چه خوش است، وه که جانش به حدیث بدگمانان!
این لفظ -چه به صورت اسم و چه صفت-معمولاً به زمینهٔ سیاست اعمال میشود، و گاه گاهی در زمینهٔ علم، اختراع یا هنر به کار میرود. در سیاست، یک انقلابی کسی است که از تغییر شگرف، سریع و آنی حمایت میکند، در حالیکه یک اصلاحطلب کسی است که از تغییر تدریجیتر و پله به پله حمایت میکند. محافظهکار کسی است که عموماً با چنان تغییراتی مخالفت میکند. مرتجع کسی است که میخواهد چیزها به گونهای که پیش از وقوع تغییر بودند، برگردند.
ای کمانابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی ور نه روزی بر جهد از قلب مسکین تیر آهی
جز عکس خود، که بینی، ز آیینه گاه گاهی مثل تو دیگری کو، تا در برابر آید؟
گرچه خندم گاه گاهی همچو شمع در میان خنده گریانم، دریغ