معنی کلمه گال در لغت نامه دهخدا
من و غلام و کنیزک بدان شده قانع
که هر سه روز همی یافتیم یک من گال.مسعودسعد.در آرزوی آنم کز ملک و ضیعتی
آرد بریع برزگرم ده قفیز گال.مسعودسعد.مائیم و این چمن تو رو ای مرغ دانه چین
طاوس و جنت و گنجشک و کشت و گال.امیرخسرو دهلوی.بر کرد هر دقیقه ای این شعر تر ملک
لرزان نگر چو بچه گنجشک بهر گال.امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ). || سرگین که در زیر دنبه گوسفند از پشم آویخته و خشک شده باشد. ( از برهان ) ( رشیدی ). || نوعی از عنکبوت که به عربی رتیلا خوانند. ( برهان ) ( غیاث ). غنده. ( آنندراج ). || خروس. ( برهان ). || نوعی از گل. ( غیاث ). || غوزه و غلاف پنبه. ( برهان ). غوزه پنبه که سبز و ناشکفته باشد. ( آنندراج ). || شغال و آن جانوری باشدمانند روباه لیکن از روباه کوچکتر است. ( برهان ). مخفف شگال. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) :
شد عدو غره به حلم تو و لیکن نشود
پنجه شیر فلک شست ز سرپنجه گال.( رشیدی ، از برهان قاطع چ معین ).|| فریاد و آواز. ( برهان ). فریاد بلند. رجوع به گالیدن شود. || ( فعل امر ) امر از گالیدن بمعنی دور شدن ، گریختن و کناره گرفتن. رجوع به گالیدن شود. || چوب کوتاه تر الک دولک. || این کلمه در ترکیب جزءمؤخر کلمات آید: گوگال ، پوست گال.
گال. ( فرانسوی ، اِ ) بیماری جَرَب. گَری.
گال. ( اِخ ) فرانسوا ژزف. طبیب آلمانی متولد در تیفنبرون. مبدع مغزشناسی ( فرنولژی ). ( 1758 - 1828 م. ).
گال. ( اِخ ) ( قدیس ) شاگرد قدیس کُلُمبان و مؤسس صومعه ای بنام خود در سویس ( 551 - 646 م. ). ذکران وی در 16 اکتبر است.
گال. ( اِخ ) نام قوم بزرگی است که در ازمنه قدیمه در کشور فرانسه و جهات نزدیک به آن از اروپا می زیستند و بنام دیگر، اینان را «کلت » یا «چلت » نیز میخواندند و بنظر احتمالی ، کلتها، شعبه ای ازاینان بوده اند. رجوع به کلمات ، کلت ، و گالیا شود.
گال. ( اِخ ) یکی از مشاهیر حکمای طبیعی است. بنای علم موسوم به «مبحث القحف » را وی گذارد و بسال 1758 م. در قصبه تیغ نرون از گراندکی باره به دنیا آمده و در سنه 1828 م. در مونترور واقع در نزدیکی پاریس درگذشته است. وی بسال 1785 م. دیپلم دکتری در وین گرفته ، و در اثنای اشتغال به طبابت در اطراف این علم تازه مطالعات کافی و وافی نمود، افکار و اکتشافات فنی او معرض تعصبات جاهلانه گردید روی خوشی به وی نشان ندادند ناچار ترک وطن کرد و از شهر وین به پاریس منتقل گردید و در اینجا بیش از انتظار مظهر قبول عامه واقع گردید پس بسال 1819 تابعیت فرانسه را پذیرفت و مشغول تحقیق و تدریس علم تازه یعنی مبحث القحف گردید و بر تجارب فنی وقت زیادی صرف میکرد و تألیفاتی بوجود می آورد از جمله چند جلد کتاب دائر بر وظائف عمومی اعصاب مخصوصاً وظائف و احوال تشریحی دماغ نوشت ، و در آن زمان مباحثات عریض و طویلی درباره این فن جدید به میان آمد بر له و علیه آن قیل و قال زیادبر پا کردند، اما امروز حقیقت و صحت فن نامبرده عاری از شبهه و غیرقابل انکار میباشد. چنانکه جمعی بر اثر گال رفته و تحقیقات فنی را بحد کمال رسانده اند.