گازی

معنی کلمه گازی در لغت نامه دهخدا

گازی.( اِ ) نام گلی است خوشبوی که بهندی گیوره گویند. ( برهان ). صحیح کازی است ( به کاف تازی و ذال معجمه ) بمعنی گل گیوره و عربی است ، مگر آنکه گوئیم به زای و کاف فارسی است و به ذال معجمه و کاف تازی معرب آن است. ( رشیدی از برهان قاطع چ معین ). و رجوع به کاذی شود.

معنی کلمه گازی در فرهنگ فارسی

گلی خوشبوی بهندی گیوره است

جملاتی از کاربرد کلمه گازی

سر باز زن چو شمع به گازی فرید را گر سر دمی چو شمع بتابد ز گاز تو
هر یک به صلابتِ گرازی برده سر اشتری به گازی
آمد از بشر بی‌خود آواز‌ی چون ز طفلی که بر گرد گازی
شکر کز آن کان زر جعفری روی مرا نادره گازی رسید
شمع آمد و گفت: چون منم دشمنِ من کوکس که به گازی ببُرد گردنِ من
بر لبت گازی زدم، بر دل و دین و خرد مهره بر چین، چون که نقش کعبتین آمد دوشش
مطابق فرمان حیدر علی‌اف، رئیس‌جمهور وقت آذربایجان به تاریخ ۲۱ مارس سال ۲۰۰۱، الچین قلی‌اف به معاونت وزارت امنیت ملی و فرماندهی گارد مرزی جمهوری آذربایجان رسید. ۳۱ ژوئیه سال ۲۰۰۲، به عنوان رئیس نیروی مرزی جمهوری آذربایجان منصوب شد. در این سمت توانست مقامات عالی‌رتبه را راغب به افتتاح آکادمی نیروی مرزی متقاعد کند که خودش اولین رئیس آن شد. وی همچنین قدرت حفاظت از مرزهای دریایی را تقویت بخشید. قلی‌اف در عرض این سال‌ها با نیروهای مرزی دیگر کشورها روابطی قوی ایجاد کرد و تلاش‌های فراوانی در راستای پرورش مرزبانان آذربایجانی جهت دفاع قوی‌تر از خطوط لوله و دخایر نفتی و گازی کشور از خود نشان داد.
گاه چو در استخوان شکسته ز سنگی گاه چو زر جان و تن دریده ز گازی
ای عشق جگرسوز سخت زخمی وی صبر گلوگیر تیز گازی
تو به خود چه سازی که اسیر گازی تو ز خود چه گویی چو ز که صدایی
بر چهره چون زر تو گازیست آن سیمبرت مگر گزیده‌ست