کیوانی

معنی کلمه کیوانی در لغت نامه دهخدا

کیوانی. [ ک َی ْ / ک ِی ْ ] ( ص نسبی ) منسوب به کیوان. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه کیوانی در فرهنگ فارسی

منسوب به کیوان ٠

معنی کلمه کیوانی در ویکی واژه

منتسب به سیاره کیوان

جملاتی از کاربرد کلمه کیوانی

ولیکن مشتری آخر بروز دین ز شخص تو بخواهد کین خویش ار چه بسازی جای کیوانی
نهاد مهر تو در دل سعادت فلکی گرفت کین تو در سینه نحس کیوانی
چشم رعنائی بدوزند اختران روز کور خسرو سیارگان بر اوج کیوانی نشست
قبض و بسط کیهان را بیش وکم زحق داند نه زمهر ناهیدی نه زکین کیوانی
ولی را سعد برجیسی عدو را نحس کیوانی بمیدان شیر میدانی در ایوان ماه ایوانی
به پاسبانی درگاه تو چه زود رسید پریر بود که کیوان گذاشت کیوانی
رای آن بر افق عدل کند خورشیدی قدر این بر فلک ملک کند کیوانی
براق وهم به گرد کمال تو نرسد اگر به سیر شود مه به حدس کیوانی
من ار بگویم در عشق او فسانه دل کفاف ندهد صد سال زاد کیوانی
از گهر سوز دل خورشیدی وز شرف تاج سر کیوانی