کین سیاوش

معنی کلمه کین سیاوش در لغت نامه دهخدا

کین سیاوش. [ن ِ وَ / وُ / وو ] ( اِخ ) کینه سیاوش. نام لحنی است از سی لحن باربد. ( فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ). نام لحن بیستم از جمله سی لحن باربد. ( برهان ) : واهل بخارا را بر کشتن سیاوش سرودهای عجیب است و مطربان آن سرودها را کین سیاوش گویند. ( تاریخ بخارا ).
در کین سیاوش ارغنون زن
آن زخمه درفشان فروریخت.خاقانی.ببین زخمه کز پیش کیخسرو دین
به کین سیاوش چه برهان نماید.خاقانی.زخمه گشتاسب در کین سیاوش نقش سحر
پیش تخت شاه کیخسرومکان انگیخته.خاقانی.چو زخمه راندی از کین سیاوش
پر از خون سیاوشان شدی گوش.نظامی.

معنی کلمه کین سیاوش در فرهنگ معین

(وُ ) (اِمر. ) = کینة سیاوش : نام لحن بیستم از سی لحن باربد.

معنی کلمه کین سیاوش در فرهنگ فارسی

نام لحن بیستم از سی لحن باربد در فهرستی که نظامی در خسرو و شیرین آورده [ لحن بیست و هشتم ] از سی ویک لحن باربد است : [ چو زخمه راندی از [ کین سیاوش ] پر از خون سیاوشان شدی گوش . ] ( نظامی )
کین. سیاوش ٠ نام لحنی است از سی لحن باربد ٠ نام لحن بیستم از جمل. سی لحن باربد ٠

جملاتی از کاربرد کلمه کین سیاوش

چه کین سیاوش چه مازندران کمر بسته بر پیش جنگاوران
بکین سیاوش فرستادتان بسی پند و اندرزها دادتان
به کین سیاوش به فرمان شاه نشاید به پیوند کردن نگاه
در آتش رو به آیین سیاوش برون کن از دلت کین سیاوش
بکین سیاوش همه کشته شد ز من بخت بیدار برگشته شد
بکین سیاوش کند کارزار کجا او بپروردش اندر کنار
که کین سیاوش به پیل و گله نشاید چنین خوار کردن یله
به کین سیاوش بر آن رزمگاه بدم هر شبی پاسبان سپاه
به کین سیاوش کمر بر میان نبستی چرا پیش ایرانیان
بدین کار همداستان شد پدر که بندد برین کین سیاوش کمر