کیموس

کیموس

معنی کلمه کیموس در لغت نامه دهخدا

کیموس.[ ک َ / کی ] ( معرب ، اِ ) غذا در معده قبل از آنکه خون گردد. ( منتهی الارب ). به لغت یونانی به معنی دوباره پخته باشد، و آن دویمین طبخی است که غذا در جگر می یابد. ( برهان ) ( آنندراج ). بعضی از اهل تحقیق نوشته اند که کیموس آنچه نضج می یابد در جگر و عروق ، و آن به صورت رغوه باشد یعنی کف. ( آنندراج ). کشکابی که در معده از هضم غذا پدید آید، و این لفظ در لغت یونانی به معنی عصیر است. ( ناظم الاطباء ). از یونانی خومس به معنی سیال و عصاره ، در اصطلاح پزشکی مواد غذایی موجود در معده که با ترشحات و عصیر معدی آغشته شده . کیموس کم وبیش حالت مایعی غلیظ را دارد. ج ، کیموسات. ( فرهنگ فارسی معین ). در اصطلاح اطباء طعامی است که در معده گوارده باشد پیش از آنکه منتقل گردد و به خون بدل شود. ( از بحر الجواهر، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || استحاله طعام است در معده بعد از هضم به جوهری دیگر که ماده غلیظ مایل به رنگ زرد باشد. ( فرهنگ فارسی معین ). || خلط. ( منتهی الارب ). ماده. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : این خوردنی کیموس ردی یا کیموس جید تولید کند یعنی ماده بد یا نیک در بدن. ( مفاتیح العلوم ، از یادداشت مؤلف ). لبن... کیموسهای بد را براند و بیماریهای باریک را منفعت دهد. ( الابنیه چ دانشگاه ص 279 ). و هوای تر، تری اندر تن نگاه دارد... لیکن کیموس بلغمی اندر تن گرد آید و هوای خشک ضد این باشد و کیموس صفراوی اندر تن بسیار گردد. ( ذخیره خوارزمشاهی ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). قرطم... کیموس سوخته را بیارد. ( ذخیره ٔخوارزمشاهی ، از یادداشت ایضاً ). و بیشترین مردمان میوه ها در تابستان و خزان بسیار خورند و اندر تن کیموس پدید آید و گرد آید و اگر زمستان دریابد کیموس بد اندر اندامها و بندگشادها بماند و بفسرد. ( ذخیره خوارزمشاهی ، از یادداشت مؤلف ). || هریک از چهار طبع. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه کیموس در فرهنگ معین

[ معر. ] (اِ. ) ۱ - مواد غذایی موجود در معده که با ترشحات و عصیر معدی آغشته شده . کیموس کم و بیش حالت مایعی غلیظ را دارد، ج . (ع . ) کیموسات . ۲ - استحالة طعام است در معده - - بعد از هضم - - به جوهری دیگر که ماده ای غلیظ مایل به رنگ زرد باشد.

معنی کلمه کیموس در فرهنگ عمید

مایعی غلیظ که پس از فعالیت هضم در معده، آماده تحویل به روده ها می شود.

معنی کلمه کیموس در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - مواد غذایی موجود در معده که با ترشحات و عصیر معدی آغشته شده . کیموس کم ] بیش حالت مایعی غلیظ را دارد جمع : کیموسات : لبن ( شیر ) ... کیموسها ی بد را براند . ۲ - استحال. طعاماست در معده بعد از هضم بجوهری دیگر که ماده ای غلیظ مایل برنگ زرد باشد .

معنی کلمه کیموس در دانشنامه عمومی

کیموس ( به انگلیسی: chyme یا chymus ) توده ای ( بین مایع و جامد ) است حاصل از غذای نیمه گوارش شده که از معده به بعد، به سمت روده ی بزرگ است و در روده ی بزرگ دیگر کیموس نیست.
"کیموس" همچنین به مایعی که قبل از عبور از دریچهٔ پیلور و ورود به دوازدهه وجود دارد نیز گفته می شود. کیموس حاصل از ته نشینی شیمیایی و مکانیکی قطعات کوچک غذای نیمه گوارش شده است.
با توجه به مقدار و محتوای غذا، معده غذا را در هرجا به کیموس تبدیل می کند. این کار چیزی بین ۴۰ دقیقه تا یک الی دو ساعت طول می کشد.
وقتی پی اچ در حدود ۲ است، کیموس خارج شده از معده بسیار اسیدی است. برای افزایش پی اچ، دوازدهه هورمونی به نام کوله سیستوکنین و سکرتین ترشح می کند که به ترتیب موجب تولید و ترشح انزیم از پانکراس و صفرا و ازاد سازی بیکربناب از لوزالمعده میشود .

معنی کلمه کیموس در دانشنامه آزاد فارسی

کیْموس (chyme)
اصطلاح رایجی برای محتویات معدی. کیموس مایع غلیظ خامه ای شکلی است که از غذای نسبتاً گوارش یافته، اسید کلریدریک، و مجموعه ای از آنزیم ها ساخته می شود. فعالیت ماهیچه ای معده موجب به هم زدن دایم این مایع می شود و ادامه دهندۀ فرآیند هایی مکانیکی است که از دهان شروع می شود. هنگامی که کیموس از معده وارد دوازدهه می شود، به مایع یکنواختی تبدیل شده است که آمادۀ گوارش بیشتر و جذب در رودۀ کوچک است.

معنی کلمه کیموس در ویکی واژه

مواد غذایی موجود در معده که با ترشحات و عصیر معدی آغشته شده. کیموس کم و بیش حالت مایعی غلیظ را دارد؛
کیموسات.
استحالة طعام است در معده - - بعد از هضم - - به جوهری دیگر که ماده‌ای غلیظ مایل به رنگ زرد باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه کیموس

کیموس مپیمای و ز اخلاط مفرمای تا دشنه نباشد، جگری را چه کند بس؟
خون موج‌زن ز مغز رگ جان ندیده‌ای دانی که از تراوش کیموس می‌رسد