معنی کلمه کیفیت در لغت نامه دهخدا
- کیفیت تسخیر ؛ چگونگی تسخیر و طریقه تسخیر. ( ناظم الاطباء ).
- کیفیت راسخه ؛ صفت ثابت و پایدار. ( ناظم الاطباء ).
- کیفیت عارضه ؛ صفت عارض و غیرثابت و ناپایدار. ( ناظم الاطباء ).
- کیفیت عرضیه ؛ ( اصطلاح طب ) کیفیتی است که محدث آن طبیعت دوا نباشد بلکه امری خارج باشد، چون آب مسخن ، یا از داخل ، چون عفونت. ( از بحرالجواهر، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- کیفیت فاعلیه ؛ ( اصطلاح طب ) حرارت و برودت. ( از یادداشت ایضاً ).
- کیفیت منفعله ؛ ( اصطلاح طب ) رطوبت و یبوست. ( از یادداشت ایضاً ).
|| حکایت و داستان. ( ناظم الاطباء ). || بیان و توضیح. || باعث. || بابت. || نسبت. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). || فارسیان کیف و کیفیت به معنی مستی و حالتی که ازخوردن مسکرات به هم رسد، استعمال نمایند، پسین به تخفیف نیز آرند، و «سرشار» از صفات اوست ، و با لفظ بردن و ریختن و خواستن و دادن و دانستن و بودن و نهادن و گرفتن و بر سر زدن مستعمل است. ( از آنندراج ). کیف و نشئه و خوشی و خوش حالتی به واسطه شراب و دیگر مشروبات. ( ناظم الاطباء ) :
می کو ز دست ساقی مشکین کلاله نیست
در صد سبوش کیفیت یک پیاله نیست.؟ ( از آنندراج ).بده ساقی امشب ز می ساغرم
که کیفیت شمعزد بر سرم.