کیسه

کیسه

معنی کلمه کیسه در لغت نامه دهخدا

کیسه. [ س َ / س ِ ] ( اِ ) خریطه که در آن پول و زر نگه دارند. ( آنندراج ). خریطه کوچکی که در آن پول می ریزند و یا در آن نوشتجات و اسنادو کاغذهای کاری را می گذارند و عموماً از ابریشم و پارچه های ظریف دیگر آن را می سازند، و هر خریطه مانندی که در آن چیزی ریزند خواه بزرگ باشد و یا کوچک و یا پشمین و مویین باشد و یا پنبه گین و جز آن. ( ناظم الاطباء ). خریطه ای از پارچه یا پشمی و یا چرمی که در آن پول و اشیاء دیگر ریزند. ( فرهنگ فارسی معین ). چیزی که از کرباس یا از جامه دیگر دوزند بزرگ و کوچک و درآن پول و دیگر چیزها نهند. پیرو. چخماخ. صره. شستکه. کیس. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
از عمر نمانده ست برِ من مگر آمرغ
در کیسه نمانده ست من مگر آخال.کسائی.جوال و خنبه من لاش کرد و کیسه خراب.طیان ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).یکی کیسه دینار دارم تو را
چو فرزند خود یار دارم تو را.فردوسی.آبی چو یکی کیسگکی از خز زرد است
در کیسه یکی بیضه کافور کلان است.منوچهری.خازنان سلطانی بیامدند و ده هزار دینار در پنج کیسه حریر در پای منبر بنهادند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 293 ). میان صفه ، زرین شد از نثار و میان باغ سیمین شد از کیسه ها. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 378 ). و مادرش خصوصاً یک کیسه پر از جواهر و زر پیراسته داد که سی هزار درم قیمت آن بود. ( تاریخ برامکه ).
کیسه ت پر پش-ک و پشیز است رو
کیسه یکی پیش نگونسار کن.ناصرخسرو.درنگنجد مگر به دل که دل است
کیسه دانش و خزینه راز.ناصرخسرو.طیلسان و ردا، کمال بود
کیسه و صره ، اصل مال بود.سنائی.سر کیسه به گندنا بستی
وز پی هرکه خواست بگشادی.سوزنی.بر او چون کیسه ای دوزم که هرگز
مرا در کیسه دیناری نیاید.انوری ( از امثال و حکم ص 1258 ).متوکلین علی زادالحجیج به امید کیسه رعیت نیت بر مخالفت و همت بر محاصرت مقصور کردند. ( عقدالعلی ).
لعل تو عشاق را به قیمت یک بوس
کیسه یکی نه که صدهزار بپرداخت.خاقانی.زین گرانمایه نقد کیسه عمر
حاصل الا زیان نمی یابم.خاقانی.در کیسه های کان و کمرهای کوهسار

معنی کلمه کیسه در فرهنگ معین

(س ) (اِ. ) ۱ - پارچه ای که اطراف آن را دوخته باشند تا بتوان چیزی در آن ریخت . ۲ - جیب . ، ~ دوختن برای چیزی طمع کردن در آن چیز. ، از ~ی خلیفه بخشیدن کنایه از: از جیب دیگری یا به حساب دیگری بخشیدن . ،سر ~ را شل کردن کنایه از: پول خرج کردن .

معنی کلمه کیسه در فرهنگ عمید

پارچه ای که اطراف آن را دوخته و چیزی در آن بریزند، جیب.
* کیسهٴ صفرا: (زیست شناسی ) کیسۀ گلابی شکل که در زیر کبد قرار دارد و صفرا در آن ذخیره می شود.

معنی کلمه کیسه در فرهنگ فارسی

پارچهای که اطراف انرادوخته وچیزی در آن بریزند، ونیزبمنی جیب
( اسم ) ۱ - خریطه ای از پارچه یا پشمی و یا چرمین که در آن پول و اشیائ دیگر ریزند . یا کیس. شطرنج . کیسه ای که در آن مهره ها و بساط شطرنج را نگهدارند . یا کیس. گلکار . کیسه ای که گلکاران ابزار خود را در آن ریزند . یا از کیس. خلیفه بخشیدن . از مال دیگری بخشش کردن . یا سرکیسه را شل کردن . پول ( بسیار ) خرج کردن . یا کیسه از چیزی دوختن . توقع فایده داشتن از آن . یا کیسه بصابون زدن . خالی کردن کیسه بتمام از آنچه در اوست . یا کیس. صورت گشادن . صورت اصلی خود را از دست دادن . ۲ - خریطه ای مویین یا پشمین که در حمام بر بدن مالند تا چرک بیرون آید . ۳ - پول وجه . ۴ - هر یک از حفره های درونی بافتها و اعضای بدن که توسط حیوانات طفیلی و عوامل عفونی میکربی پیدا میشود کیست . یا کیس. حول جنین . پرده ای که دارای اصل اکتودرمی است و از همان روز های نخستین تشکیل جنین ( تقریبا ده روز پس از لقاح تخمک ) حول جنین را میپوشاند . در برخی کتب پزشکی این کیسه را بنام حفر. آتونی نامیده اند یا کیس. خایه . کیسه ایست که در زیر آلت است و بیضه ها را در بر دارد . کیس. زرداب . کیس. زهره . یا کیس. زهره . حفر. کوچک کیسه مانندی که بیضوی شکل است و در سر راه مجرای کبدی و مجرای کولدوک در پایین کبد قرار گرفته و بوسیل. مجرایی بنام مجرای مراره به مجرای کولدوک مربوط میشود ( مجرای کولدوک در حقیقت از اتحاد دو مجرای کبدی و مجرای مراره بوجود میاید ) . طول کیس. زهره در حدود ۸ تا ۱٠ سانتیمتر و عرضش ۳ تا ۴ سانتیمتر است زهره دان کیس. صفرا . کیس. زرداب . یا کیس. صفرا . کیس. زهره یا کیس. کشیش . گیاهی است علفی از تیر. چلیپاییان که ارتفاعش بین ۳٠ تا ۴٠ سانتیمتر است و غالبا در مزارع و اراضی غیر مزروع میروید . گلها یش سفید رنگ و میوه اش خورجینک است . این گیاه را از قدیم الایام در طب قدیم بعنوان بند آورند. خون بکار میبردند . امروزه نیز کم و بیش مستعمل است . نبات مذکور در اکثر نقاط آسیا ( از جمله ایران ) و اروپا و شمال افریقا میروید کیس الراعی کیس. چوپان چمبرک چمبر .
جمع کیس .

معنی کلمه کیسه در دانشنامه عمومی

کیسه (کیسه داران). کیسه اندامی در بدن کیسه داران ماده است ( به همراه نمونه های بسیار کمی از نرهای دارای کیسه همچون صاریغ آبی ) که پذیرای جنین شکل نگرفته جانور می شود. هنگامی که جنین متولد می شود از درون بدن مادر به آهستگی بالا می رود تا به کیسه برسد. کیسه پوششی از پوست با تنها یک ورودی است که نوک پستان ها را می پوشاند تا از بچه در هنگام بزرگ شدن محافظت کند.
کیسه کانگوروها در جلوی بدن باز می شود و بچه کانگورو ناچار است فاصله به نسبت زیادی را برای فرورفتن دوباره در کیسه هنگامی که بیرون از آن است، طی کند. کانگوروها و والابی ها اجازه می دهند تا فرزندانشان حتی پس از آنکه توانایی فیزیکی کامل برای زندگی بر روی زمین را پیدا کردند، در کیسه بمانند. آن ها اغلب دو نوزاد را در کیسه خود نگه می دارند، یکی جوان و به خوبی بزرگ شده، و دیگری کوچک و لاغر مانده.

معنی کلمه کیسه در ویکی واژه

پارچه‌ای که اطراف آن را دوخته باشند تا بتوان چیزی در آن ریخت.
جیب. ؛ ~ دوختن برای چیزی طمع کردن در آن چیز. ؛ از ~ی خلیفه بخشیدن کنایه از: از جیب دیگری یا به حساب دیگری بخشیدن. ؛سر ~ را شل کردن کنایه از: پول خرج کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه کیسه

چه کندبحر و کان به همت من؟ کاسه آشام و کیسه پردازم
کیسه پرداخته شد جوهری‌فطرت را تا تو ای گوهر از هر به مراد آمده‌ای
از معروف‌ترین سرودهای این شب، ماجینه یا ماجینه حلّ الکیس و انطینه است؛ که معنی فارسی آن: ما آمدیم ما آمدیم، کیسه را بگشا و در آن برای ما هدیه‌ای بگذار، است.
ببرید بند کیسه عمرت به دست قهر این چرخ همچو کاسه همه تن دهن شده
خاک در چشمش اگر تقصیر در ریزش کند هر که خرجش همچو ابر از کیسه دریا بود
به دستان دوستان را کیسه پرداز به زخمه زخم دلها را شفا ساز
مرا کیسه و کاسه پر زر و می ز زر، سرد تیر و؛ ز می گرم دی!
همچنین محل تولید آن در جنین کیسه زرد، کبد، طحال، گره لنفاوی و مغز قرمز استخوان است. بعد از تولد تا پنج سالگی تمام مغز استخوان‌های بدن است. در فرد بالای پنج سال فقط در مغز استخوان‌های پهن و استخوان‌های دراز متصل به تنه است.
روی چو زرست انوری را بس وز کیسهٔ او زر این قدر خیزد
بازیگر نقش آهو کیسه یا گونی پارچه روی سر می‌کشید، تا بدنش پیدا نشود و از داخل آن کله آهو
در سر مکن این سودا، بسیار، که خواهی دید از کاسهٔ سر سودا وز کیسه درم رفته
توی اون کیسه چیه؟ این را همه ش ازم می پرسن همه کس
اندران گیسوی سیاه و سپید دوخته عقل کیسه‌های امید
دیوانه گر به دل غم دنیا شمرده است از موج کیسه زر دنیا شمرده است؟