کیاخن

معنی کلمه کیاخن در لغت نامه دهخدا

کیاخن. [ ک َ خ َ ] ( ص ، ق ) آهستگی و نرمی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 362 ). آهستگی و استواری و نرمی. ( فرهنگ رشیدی ). به معنی آهسته رفتن و به آهستگی و استواری و نرمی و همواری کاری کردن باشد. ( برهان ). به معنی نرمی و آهستگی و همواری آمده.( آنندراج ). آهسته روی و به نرمی و آهستگی و ملایمت و استواری کردن کاری. ( ناظم الاطباء ). || آهسته. نرم. به درنگ. به رفق. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). آهسته و نرم. ( فرهنگ فارسی معین ) :
درنگ آر ای سپهر چرخ دارا
کیاخن تَرْت باید کرد کارا .رودکی ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 362 ).|| ( اِ ) سخن چرب و شیرین را هم گفته اند. و با کاف فارسی هم آمده است. ( برهان ). سخن دلنواز و از روی تملق و خوش آمد و با قصدی فریب آمیز. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه کیاخن در فرهنگ معین

(کَ خَ ) (اِ. ) نرمی ، ملایمت .

معنی کلمه کیاخن در فرهنگ عمید

نرمی، آرامی، آهستگی : درنگ آر ای سپهر چرخ وارا / کیاخن ترت باید کرد کارا (رودکی: ۵۴۷ ).

معنی کلمه کیاخن در ویکی واژه

نرمی، ملایمت.

جملاتی از کاربرد کلمه کیاخن

درنگ آسا سپهر آرا بیاید کیاخن در رباید گرد نان را
درنگ آر ای سپهر چرخ وارا کیاخن ترت باید کرد کارا