ککه

معنی کلمه ککه در لغت نامه دهخدا

ککه. [ ک َک َ / ک ِ ] ( اِ ) فضله و افگندگی آدمی ، و به عربی براز و غایط گویند. ( برهان ). به هندی کسی که آن را جمع کند ککچی گویند و در اصل گه است. ( انجمن آرا ). سرگین و ککه آدمی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ککی و در تکلم اصفهانی بکسر اول است اما جهانگیری و رشیدی بفتح اول ضبط کرده اند. ( حاشیه برهان چ معین ). ککا.
ککه. [ ک َ ک ِ ] ( اِخ ) نام مسخره ای است که در زبان وی لکنت بود. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه ککه در فرهنگ معین

(کَ کَ یا کِ ) (اِ. ) فضله ، سرگین .

معنی کلمه ککه در فرهنگ عمید

فضله، براز، غایط، سرگین.

معنی کلمه ککه در فرهنگ فارسی

فضله، براز، غایط، سرگین، ککی هم گفته شده
( اسم ) فضل. آدمی براز غایط .
نام مسخره ایست که در زبان وی لکنت بود.

معنی کلمه ککه در ویکی واژه

فضله، سرگین.

جملاتی از کاربرد کلمه ککه

هر آنکس ککه ما را بود دوستدار نماید بدین مرد چیزی نثار
به وه‌له‌د بی‌یه‌ن جه مه‌ککه‌ی ئه‌نوه‌ر چل سال چاگه مه‌ند بی پی به پیغه‌مبه‌ر