معنی کلمه کوکنار در لغت نامه دهخدا
خواب در چشم آورد گویند کوک و کوکنار
با فراق روی او داروی بیخوابی شود.خسروانی.کوکنار از بس فزع داروی بیخوابی شود
گر برافتد سایه شمشیر تو برکوکنار.
فرخی ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 129 ).
بیم تو بیدار دارد بدسگالان را به شب
همچو کاندر خواب دارد کودکان را کوکنار.فرخی.هر آن کس که بیخواب شد از نهیبش
نخوابد سبک دیگر ازکوکناری.فرخی.