کوکب
معنی کلمه کوکب در لغت نامه دهخدا

کوکب

معنی کلمه کوکب در لغت نامه دهخدا

کوکب. [ ک َ ک َ] ( ع اِ ) ستاره. ( ترجمان القرآن ). ستاره بزرگ یا عام است. ج ، کواکب. و ذهب القوم تحت کل کوکب ؛ یعنی پراکنده و متفرق شدند. ( منتهی الارب ). ستاره بزرگ یا عام است. ج ، کواکب. و سیم و شرار و داغ و اشک و نمکدان و گره از تشبیهات اوست و با لفظ بالیدن و افتادن مستعمل. ( آنندراج ). ستاره روشن و بزرگ. ( غیاث ). ستاره و ستاره بزرگ. ( ناظم الاطباء ). نجم. ( اقرب الموارد ). ستاره. ج ، کواکب. ( فرهنگ فارسی معین ). ستاره بزرگ. ستاره. اختر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : فلمّا جن علیه اللیل رَءا کوکباً قال هذا ربی فلمّا افل قال لااحب الأَفلین. ( قرآن 76/6 ). اذِ قال یوسف لاِ َٔبیه یا اءَبت اًِنی رأیت احدعشر کوکباً والشمس و القمر رأیتهم لی ساجدین. ( قرآن 4/12 ). اﷲ نور السموات و الأَرض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری یوقد من شجرةمبارکة زیتونة لاشرقیة و لاغربیة... ( قرآن 35/24 ).
چشمه آفتاب و زهره و ماه
تیر و برجیس و کوکب بهرام.خسروی ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).الاتا همی بتابد بر چرخ کوکبی
الا تا همی بماند بر خاک پیکری.عنصری ( از یادداشت ایضاً ).گر نیی کوکب چرا پیدا نگردی جز به شب
ور نیی عاشق چرا گریی همی بر خویشتن.منوچهری.کوکبی آری ولیکن آسمان توست موم
عاشقی آری ولیکن هست معشوقت لگن.منوچهری.مسعود شاه نامی و تا سعد کوکب است
با طالع تو کوکب مسعود یار باد.مسعودسعد.بیدقی مدح شاه می گوید
کوکبی وصف ماه می گوید.خاقانی.درج بی گوهر روشن به چه کار
برج بی کوکب رخشان چه کنم.خاقانی.کوکب ناهید باد بر در تو پرده دار
چشمه خورشید باد بر سر تو سایبان.خاقانی.هر یک کوکبی بود در سماء سیادت و بدری بر افق سعادت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 179 ). برج طالعش از نور کوکب او متلألی گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 284 ).
ز شش کوکبه صف برآراستی
ز هر کوکبی یاریی خواستی.نظامی.شنیدستم که هرکوکب جهانی است
جداگانه زمین و آسمانی است.نظامی.از بدی چشم تو کوکب نرست
کوکبه مهد کواکب شکست.نظامی ( مخزن الاسرار چ وحید ص 112 ).

معنی کلمه کوکب در فرهنگ معین

(کَ کَ ) [ ع . ] (اِ. ) ستاره . ج . کواکب .
(کُ کَ ) (اِ. ) گیاهی زینتی دایمی از تیرة مرکبان دارای گل های پُر پَر، زیبا و بادوام .

معنی کلمه کوکب در فرهنگ عمید

۱. (نجوم ) ستاره.
۲. (زیست شناسی ) گلی زینتی، پُرپَر، و به رنگ های سرخ، زرد، سفید، و بنفش که از طریق پیاز زیاد می شود.
۳. [قدیمی، مجاز] اشک.
۴. [قدیمی، مجاز] میخ تزئینی شمشیر.

معنی کلمه کوکب در فرهنگ فارسی

ستاره
( اسم ) ۱ - ستاره جمع کواکب . یا کوکب سعد . ستاره ای که بعقید. احکامیان موجب سعادت میشود : و طلوع کوکب سعد از افق مطالعم روی نمود . یا کوکب نحس . ستاره ای که بعقید. احکامیان موجب نحوست میشود . ۲ - گیاهی است از تیر. مرکبان و از دست. آفتابیها که دارای نهنج بزرگی است و برگهای متقابل دارد . ریشه اش غده ای افشان و محتوی ذخایر اینولین فراوان است ( نظیر غده های سیب زمینی ترشی ) . این گیاه را بجهت گلهای زیبایی که دارد در باغها بعنوان گلی زمینی میکارند . گلهای کوکب درشت و پرپر و برنگهای ارغوانی زرد سفید قرمز یا بنفش میباشند : دهلیه دالیا کوکب معمولی کوکب باغی . توضیح چند قسم ازین گل در زمان ناصر الدین شاه در ایران متداول گردید . یا کوکب ساموس . ( شاموس ) . یا کوکب معمولی . یا کوکب کفش . میخ کفش گل کفش : کوکب چرخ همچو کوکب کفش میدهد بوسه بر کف پایت . ( کمال اسماعیل )

معنی کلمه کوکب در فرهنگ اسم ها

اسم: کوکب (دختر) (عربی) (طبیعت، گل، مذهبی و قرآنی، کهکشانی) (تلفظ: ko (w) kab) (فارسی: کوکب) (انگلیسی: kowkab)
معنی: ستاره، نام نوعی گل زینتی، ( در گیاهی ) گل زینتی درشتِ پر پَر به رنگهای ارغوانی، سفید، زرد، قرمز یا بنفش، ( در گیاهی ) گل زینتی درشتِ پُر پَر به رنگهای ارغوانی، گلی زینتی، درشت و پُرپَر به رنگهای ارغوانی، قرمز، یا بنفش

معنی کلمه کوکب در دانشنامه عمومی

کوکب (سرده). کوکب ( نام علمی: Dahlia ) گل بومی مکزیک، آمریکای مرکزی، و کلمبیا است. دست کم ۳۶ گونه از این گل شناخته شده است که بعضی از آن ها تا ۱۰ متر قد می کشند.
گل های کوکب در اواخر تابستان و اوایل پاییز می رویند. این گل ها به وسیله تقسیم غدد یا قلمه و گاهی بذر تکثیر می شوند. غده های کوکب تحمل سرمای زیاد را ندارند. باید قبل از سرد شدن هوا، از زمین بیرون آورده و همراه با کمی خاک در جای خشک و خنک نگهداری کرده و در بهار دوباره کاشت. رنگ گل های کوکب زرد، بنفش، سفید، قرمز است. گل هایش درشت و زیباست.
برای ضدعفونی کردن زخم ها از جوشانده ان استفاده می وشد. برای دفع ترک های لب و پاشنهٔ پا به مدت یک ماه ۱۰۰ گرم از گل های کوکب را در بادام تلخ گذاشته و بعد از صاف کردن هر روز بر روی محل ترک ها و زخم های پا و لب مالیده شود. در کتاب تحفه الملوک گل کوکب درمان کننده دفع ورم روده و معده و کم اشتهایی معرفی شده است.
کوکب (گیاه). کوکب ( نام علمی: Dahlia pinnata ) نام یک گونه از سرده کوکب است.

معنی کلمه کوکب در دانشنامه آزاد فارسی

کوکَب (dahlia)
گیاهانی دایم، از خانوادۀ مرکبان (Compositae)، جنس Dahlia، شامل بیست گونه. بسیاری از آن ها گونه های زراعی اند. کوکب گیاهی قوی با ریشه هایی غده ای و گل هایی زیبا ورنگ های متنوع است. این گیاهان بومی مکزیک و امریکای مرکزی اند.

معنی کلمه کوکب در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی کَوْکَب: ستاره - سیّاره - شهاب - جرم آسمانی
معنی دُرِّیٌّ: پر نور("کوکب دری "به تعداد معدودی از ستاره های آسمان می گویند که درخشان تر از بقیه هستند)
معنی کُنَّسِ: پنهان شونده ها (جمع کانس ،مصدر کنوس به معنای داخل شدن وحشیهایی از قبیل آهو و طیور به درون لانهشان می باشد ،الکنس نیز از صفات ستارگان است ، چون هر یک در برج خود کنوس میکند ، یعنی پنهان میشود ، همانطور که آهوان در کناسه و آشیانه خود پنهان میشوند ، و ای...
تکرار در قرآن: ۵(بار)
ستاره. . چون شب او را فراگرفت ستاره‏ای دید، جمع آن کواکب است . ما آسمان نزدیکتر را با زینتی که ستارگان باشند زینت کرده‏ایم. در «سماء» توضیح داده شده که ظاهراً مراد از «اَلسَّماء الدُّنْیا» آسمان منظومه شمسی است و کواکب ستارگان همان منظومه است و در «رجم» و «صبح» گذشت که کواکب غیر از مصابیح است و آیه . در از بین رفتن کواکب صریح است.

معنی کلمه کوکب در ویکی واژه

ستاره.
کواکب.
گیاهی زینتی دایمی از تیرة مرکبان دارای گل‌های پُر پَر، زیبا و بادوام.

جملاتی از کاربرد کلمه کوکب

ز شوق عزت تابنده شد یکی خورشید به چرخ نصرت رخشنده شد یکی کوکب
کوکب اشک من از دامن مغارب یافته ماه رخسارت گریبانرا مشارق ساخته
قرینم گر شوی سوزی زتابم که تو چون کوکبی من آفتابم
ز شش کوکبه صف برآراستی ز هر کوکبی یاریی خواستی
مژده محمل مه کوکبه‌ای می‌آرند از درون رخش برون تاز که جمازه رسید
ز برج خیمه برآمد چو کوکب رخشان سهیل سر زده گفتی مگر ز سمت یمن
بعد از قتل الیزابت شورت در سال ۱۹۴۷، پلیس به جورج هیل هودل جونیور مشکوک شد. او هیچ‌گاه رسماً متهم نشد و پس از مرگش توجه بیشتری به او جلب شد؛ زیرا پسرش استیو هودل که از کارآگاهان جنایی لس آنجلس بود، او را به کشتن شورت و چند قتل دیگر محکوم کرد. پیش از پرونده کوکب، او از مظنونین مرگ منشی اش روث اسپالدینگ نیز بود ولی متهم نشد. از سویی به تجاوز به دخترش تامار نیز متهم شد ولی تبرئه گشت. او چندبار از کشور فرار کرد و از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۰ در فیلیپین بود.
گفتی که ز نور روی آن بت ناگاه صد کوکب سیاره بزاد از یک ماه
مسعود شاه نامی و تا سعد کوکب است با طالع تو کوکب مسعود یار باد
ابوالحسن آخرین فرزند میرزا ابوالحسن حکیم‌باشی و کوکب خانم قاجار دولو بود. چون اندکی پس از درگذشت پدرش به دنیا آمدند، نام پدرش را بر او نهادند. او را در نوجوانی بررای تحصیل به بیروت فرستادند. همان‌جا با همسر آینده‌اش مارتا در دانشگاه آشنا شد که یهودی مذهب بود و از همسر قبلی‌اش سه فرزند داشت. در دوران جنگ جهانی اول، همسر اول مارتا درگذشت و آن دو ازدواج کردند و همراه با فرزندان مارتا به سوئیس رفتند.
بی مه عارضت بتا عاشق دردمند تو کوکب چند ریزد و چند ستاره بشمرد
می لعلی جواهر سرمه سازد ظلمت شب را کند نقل شراب تلخ، چشم شور کوکب را
طباطبایی، «کوکب دری» را ستارگان بزرگ دارای نور فراوان که در آسمان معدود است معنا می‌کند. شیخ طوسی در تفسیر این عبارت آن را «صدر پیامبر» و ماتریدی وجود «محمد» تفسیر کرده‌اند.