معنی کلمه کوک در لغت نامه دهخدا
روزی که ز زمار شود زمر فناکوک
هر سور که جوید عدویش گردد از او سوک
بر رمح ویش اعداآون چوبه شب چوک
بی خویش به گردش بر چون پنبه که بر دوک.رضا قلی خان هدایت ( از انجمن آرا ).- ساعت دسته کوک ؛ ساعتی که پیچاندن فنر آن به وسیله دسته مخصوصی که در ساعت تعبیه شده انجام گیرد.
- ساعت شب کوک ؛ ساعتی که به هنگام غروب آفتاب میزان می شده و در آن وقت که ساعت شمار دوازده را نشان می داده آن را کوک می کردند.
- ساعت ظهرکوک ؛ ساعتی که ظهر هنگام میزان شود، چنانکه هم اکنون بیشتر متداول است و این ساعت را ظهر به ظهر کوک کنند.
- کوک بودن ساعت ؛ منظم شدن عمل دستگاه ساعت به وسیله پیچاندن فنری مخصوص. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کوک دررفتن ؛ شکستن فنر یا از جا دررفتن آن در وسایل کوکی مانند ساعت و بعضی انواع اسباب بازی. گاهی آدمی راکه مسلسل حرف می زند و بر اثر عصبانیت یا علل دیگر مجال حرف زدن به دیگران نمی دهد و تا صحبتش تمام نشده است از حرف زدن نمی ایستد، گویند: کوکش دررفته است ، یا مثل ساعتی که کوکش دررفته باشد حرف می زند. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ).
- کوک ِ کار ؛ شیوه آن. لم آن. سر آن. قسمت فنی آن : کوک کار را دانستن یا ندانستن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- کوک و کلک کردن . رجوع به «کوک و کلک » شود.
|| ( ص ) ساز ( یا سازهایی ) که اوتارش تنظیم شده و آهنگ مطلوب دارد. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اِ ) در موسیقی ، هر یک از نغمات 360گانه ای که اهل ختا برای «شدرغو» ساخته اند. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کوک ختایی ؛ جمیع نغمات «شدرغو» گردآورده اهل ختای که 360 کوک باشد. ( فرهنگ فارسی معین ).
|| دو پاره جامه را بهم پیوند کردن بود به طریق استعجال تا در دوختن کم و زیاد نشود. ( فرهنگ جهانگیری ). بخیه های دوردور را نیز گفته اند که به طریق استعجال بر دو پارچه ای که خواهند پیوند کنند، زنند تا در دوختن کم و زیاد نشود. ( برهان ). دو پارچه جامه به هم پیوند کردن و بخیه های دوردور زدن را که وقت دوختن کم و زیاد نشود نیز کوک گویند. ( آنندراج ). در خیاطی ، بخیه ای که با دست در روی پارچه و جامه زنند. ( فرهنگ فارسی معین ). بخیه ٔفراخ. دوختنی سخت گشاده. بخیه دورادور. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). اصطلاحی است در خیاطی و آن زدن بخیه های بسیار درشت چند سانتیمتری است به پارچه ای برای وصل کردن موقت قطعات آن به یکدیگر و امتحان کردن آن تا اگر مناسب است دوخته شود. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ).