کوچ کردن

معنی کلمه کوچ کردن در لغت نامه دهخدا

کوچ کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) از منزلی به منزل دیگر نقل و تحویل کردن را گویند. ( برهان ). رحلت کردن از منزلی به منزل دیگر. حرکت نمودن و نقل مکان کردن. رحلت نمودن و نقل مکان کردن. ( ناظم الاطباء ). رحلت کردن. مهاجرت کردن. منتقل شدن افراد ایل یا لشکریان از جایی به جایی. ( فرهنگ فارسی معین ). هجرت. رحلت. ارتحال. ارتحال کردن. کوچیدن با کسان و اموال و احشام و اغنام. از منزلی به منزل دیگر شدن چنانکه بدویان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : پس شاه از کنار دریا کوچ کرد و لشکر براند. ( اسکندرنامه نسخه نفیسی ). شاه اسکندر از آن جایگاه کوچ کرد و لشکرش را حد و اندازه نبود. ( اسکندرنامه ). اسکندر... از آنجا کوچ کرد که عظیم رنجوردل بود از دست شه ملک. ( اسکندرنامه ). اما از بهر آنکه بهرام نزدیک رسیده بود، به انتقام کشیدن مشغول نتوانست گشتن ، کوچ کرد تا آب نهروان. ( فارسنامه ابن بلخی ص 100 ). سیدمحمد گفت : دیگر روز نماز عید بگزاردند و سلطان کوچ کرد.( اسرارالتوحید چ صفا ص 196 از فرهنگ فارسی معین ).
دانم که کوچ کردی از این کوچه ٔخطر
ره بر چهارسوی امان چون گذاشتی.خاقانی.وز آنجا تا لب دریا به تعجیل
دواسبه کرد کوچی میل در میل.نظامی.و رجوع به کوچیدن شود.
- امثال :
آن کاروان کوچ کر د؛ انتظار نفع پیشین حالا بی جاست. اوضاع و احوال دگرگون شده ، نظیر: آن ممه را لولو برد یا آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. ( از امثال و حکم ).
|| کنایه از گریختن. ( برهان ) ( غیاث ). گریختن. ( ناظم الاطباء ). || به معنی غروب کردن هم هست. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). || کنایه ازفوت کردن. درگذشتن. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه کوچ کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - رحلت کردن مهاجرت کردن منتقل شدن افراد ایل یا لشکریان از جایی بجایی : سید محمد گفت : دیگر روز نماز عید بگزاردند و سلطان کوچ کرد و نظام الملک سه روز مقام کرد ... . ۲ - فوت کردن در گذشتن .
از منزل به منزلی دیگر نقل و تحویل کردن را گویند.رحلت کردن از منزلی به منزل دیگر

معنی کلمه کوچ کردن در ویکی واژه

کوچ‌کردن
رفتن از جایی به جای دیگر با خانواده و وسایل و لوازم زندگی به قصد اقامت؛ مهاجرت کردن. پدرش ... به دهِ مجاور یعنی سگزآباد کوچ کرده بود. «آل‌احمد»

جملاتی از کاربرد کلمه کوچ کردن

بیاید کوچ کردن بر کرانم که کرد اندامم آغاز گرانی
چون‌ در غمش ز هر تن برخاست شور و شیون چون وقت کوچ کردن غوغای کاروانی
ز هر وادییی کوچ کردند باز نشیبی شد از گرد ایشان فراز
طبق آمار سرشماری ۱۹۱۳ میلادی ارمنیان ۳۹/۴ درصد جمعیت منطقهٔ نخجوان را تشکیل می‌دادند اما با اضافه شدن پناهندگانی که در ۱۹۱۵ میلادی برای نجات جان خود از نسل‌کشی ارمنیان توسط دولت عثمانی از ارمنستان غربی به منطقهٔ نخجوان کوچ کردند شمار جمعیت ارمنیان ساکن در این منطقه افزایش یافت.
مبلغان اسپانیایی در سده‌های ۱۷و ۱۸به منطقه آمدند و دژ سان خوزه را در شبه جزیره والدز بنا کردند. این دژ بعدها به دست بومیان ویران شد. در قرن ۱۹ ولزی‌های بسیاری به این منطقه کوچ کردند.
پس از فتح مسلمانان، آسورستان شاهد هجوم تدریجی اما گسترده مردم مسلمان بود. ابتدا اعراب به منطقه جنوب این سرزمین وارد شدند، سپس کردها و ترک‌ها نیز از اواسط تا اواخر قرون وسطی به این سرزمین کوچ کردند.
تعدادی از ایل ترک زبان افشار و استاجلو در زمان سلجوقیان به این منطقه کوچ کردند و سپس نادر شاه افشار گروه دیگری از افشارها را به این منطقه وارد کرد به همین علت به اسدآباد افشار نیز معروف است.
ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن روی مانند پری از خلق پنهان داشتن
در مورد تعداد یهودیانی که به‌واسطهٔ فرمان الحمرا مجبور به ترک اسپانیا شدند اختلاف نظر وجود دارد و این تعداد بین ۱۳۰ هزار تا ۸۰۰ هزار نفر متغیر است. احتمالاً بیش از نیمی از آنان به پرتغال کوچ کردند اما در آنجا نیز تنها برای چند سال از اذیت و آزار پرتغالی‌ها درامان بودند. یهودیان پرتغال که احتمالاً ۱۰ درصد از جمعیت آن کشور را در آن زمان تشکیل می‌دادند با فرمانی سلطنتی مسیحی نامیده شدند مگر آنکه خاک پرتغال را ترک می‌کردند. با این حال پادشاه پرتغال که به تخصص آنان برای تشکیلات اقتصادی کشورش در ماورای دریاها نیاز داشت به شدت از خروج آنان جلوگیری به‌عمل آورد و اکثریت آنان با عنوان مسیحی مجبور به ماندن در پرتغال شدند.