معنی کلمه کوپه در لغت نامه دهخدا
کوپه. [ پ َ / پ ِ ] ( اِ ) شاخ و شیشه حجامت کننده را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). شاخ و کدوی حجامت. ( ناظم الاطباء ).
کوپه. [ پ ِ ] ( روسی ، اِ ) هر یک از اطاقهای قطار راه آهن که مسافران در آن نشینند. اطاقک قطار. ( فرهنگ فارسی معین ). هریک از اطاقهای ترن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
کوپه. [ ک ُ پ ِ ] ( اِخ ) فرانسوا. شاعر و درام نویس فرانسوی ( 1842-1908 م. ) از آثار وی عابر ، برای تاج ، سورو تورلی ، صمیمیتها ، دفتر سرخ ، و فرودستان شهرت بیشتر دارند. کوپه در داستان اخیر زندگی مردمان فقیر و ساده را با ظرافت مصور می کند. وی در سال 1884 م. به عضویت آکادمی فرانسه پذیرفته شد. ( فرهنگ فارسی معین ).