معنی کلمه کوفی در لغت نامه دهخدا
- امثال :
اهل کوفه ؛ بی وفا. زنهارخوار. ( امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1405 ).
کوفی وفا ندارد، نظیر: الکوفی لایوفی.
کوفیها؛ بی وفای به عهد. پیمان شکن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
|| نوعی رسم الخط. نام قسمی خط. قسمی خط عربی. قسمی از خطوط اسلامی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). الفبای قدیم عربی به الفبای نبطی نزدیک است و این الفبا همان است که کمی دیرتر دو قسم خط متمایز «کوفی » و «نسخ » را در میان عرب حجاز بوجود آورد. قدیمترین آثاری که به خط کوفی و زبان عربی موجود است دو کتیبه است که یکی به سه زبان یونانی ، سریانی و عربی در یمن است و تاریخ 512 م. دارد و دیگر کتیبه ای است به دو زبان یونانی و عربی در یک معبد مسیحی واقع در حران. شباهت زیادی که این خط عربی با ترکیب خط نبطی وسریانی دارد، معلوم می سازد که خطوط عربی ابتدایی باید از آن دو خط اقتباس شده باشد. ابن الندیم می گوید: خط عربی در ابتداء چهار قسم : مکی ، مدنی ، بصری و کوفی بوده است. پس از آنکه خط عربی به تدریج رایج گردید معمولاً کتابت مصاحف و کتابها و نامه ها و غیره فقط به دو خط کوفی و نسخ انحصار داشت و تنوعی در خطوط مشهود نگردید. بعضی گویند که «اقلام سته » که اصول خطوط متداول اسلامی است ، یعنی : محقق ، ریحان ، ثلث ، نسخ ، توقیعو رقاع را ابن مقله از خط کوفی اقتباس کرده است. ( ازایرانشهر ج 1 صص 760-764 تألیف مهدی بیانی ). و رجوع به همین مأخذ و اطلس خط تألیف حبیب اﷲ فضائلی صص 95-193 و خط در همین لغت نامه شود.
- کاف کوفی ؛ مقابل کاف چخماقی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مثل الف کوفی ؛ برهنه. کج. خمیده. ( امثال و حکم ج 3 ص 1404 ) :
معروف به بی سیمی مشهور به بی نانی
همچون الف کوفی از عوری و عریانی.سنایی.نزد رئیس چون الف کوفی آمدم
چون دال سرفکنده خجل سار می روم.خاقانی.و رجوع به «الف کوفی » شود.
- مثل الف کوفیان . رجوع به ترکیب قبل شود: