کوف. ( اِ ) پرنده ای است به نحوست مشهور که آن را بوم و چغد نیز گویند و آن دو قسم می باشد: کوچک و بزرگ ، کوچک را چغد و بزرگ را بوم خوانند. ( برهان ). به معنی بوم است که به نحوست معروف است و بزرگ آن را خرکوف گویند. ( آنندراج ) ( فرهنگ رشیدی ). کوچ بود وآن جنسی هست از مرغان کوچک ، در آذربایجان باشد کنکی [ ظ. کنگر ] خوانند. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 246 ).کوف مرغی باشد که او را بوم گویند و جغد گویند و کوچ گویند که در ویرانه ها باشد. کوف جغد بود و جغو نیزگویند. ( حاشیه لغت فرس اسدی چ اقبال ص 246 ). جغد. چغو. کنگر. کوچ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). در خراسان کیف گویند. ( حاشیه برهان چ معین ) : چون در او عصیان و خذلان تو ای شه راه یافت کاخها شد جای کوف و باغها شدجای خاد.فرخی ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 246 ).جایی که بود آن دلستان با دوستان در بوستان شد گرگ و روبه را مکان شد کوف و کرکس را وطن.امیرمعزی اتفاق چنان افتاد که در گور شکافی بود و در آن شکاف کوفی آشیانه کرده چون آواز لیلی اخیلیه بشنود از آنجا بپرید و آوازی کرد. ( تفسیر ابوالفتوح ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). گهی با کوف در ویرانه بودیم گهی با صوف در کاشانه بودیم.عطار ( اسرارنامه ).کوف آمد پیش چون دیوانه ای گفت من بگزیده ام ویرانه ای.عطار ( منطق الطیر ).چون باز سپید دست سلطانی تو ویرانه چه می کنی تو چون کوف آخر.عطار.نشاند بی هنران را به جای اهل هنر ندید هیچ تفاوت ز کوف تا به همای.ابن یمین ( از آنندراج ).|| شانه جولاهگان را نیز گفته اند. ( برهان ). در برهان به معنی شانه جولاهگان هم نوشته. ( آنندراج ). شانه جولاهگان. ( ناظم الاطباء ). کوف. [ ک َ ] ( ع مص ) دوباره دوختن کرانه های ادیم را بر یکدیگر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کاف الادیم یکوفه کوفاً؛ اطراف ادیم را دوباره دوخت. ( از اقرب الموارد ).
معنی کلمه کوف در فرهنگ معین
(اِ. ) بوم ، جغد.
معنی کلمه کوف در فرهنگ عمید
= جغد
معنی کلمه کوف در فرهنگ فارسی
( اسم ) شان. جولاهگان . دوباره دوختن کرانه های ادیم را بر یکدیگر.اطراف ادیم را دوباره دوخت .
معنی کلمه کوف در ویکی واژه
بوم، جغد.
جملاتی از کاربرد کلمه کوف
مربع نشین در چمن چون برآمد ز شاخ مطول مدور شکوفه
آوردهاند که در زمان یزید علیه ما علیه، لکشر جمع میکردند که به محاربهى امام حسین علیه السلام روند، خاصان خود را باطراف و جوانب میفرستاد آنان که صاحب شمشیر بودند همه را میخواند و بمنصب و حکومت وعده میداد، از آنجمله مختار بن ابو عبیده ثقفى را که یکى از صاحبان شمشیر و شجاعت بود و مردم باو اعتقاد دلاورى داشتند. پس در حالتى که یزید اسباب سفر و اسامى سرکردگان قبیلهها را سیاهه میکرد، از آنجمله اسم مختار را نوشته بودند که با جماعتى از کوفیان بسر کردگى او بدعوى و جنگ امام حسین علیه السلام روند. در حالتیکه آن جماعت را روانهى اطراف نمودند مختار یک روزى در پشت بام بود، زنش گفت: اى مختار بسیار بلب بام آمدهیى بعقب رو که مبادا بیفتى. مختار را فرمایش حضرت رسول بیاد آمد که چون بزنان مشورت نمائى بر عکس آن عمل نمائید، مختار پیش میرفت از قضا کنار بام باران خاک آنرا شسته بود پاى مختار از پیش رفت از بام بیفتاد و پایش بشکست. چون سه روز از این واقعه بگذشت فرستادهى یزید بکوفه آمد و بخانهى مختار رفت، نوشتهى اسامى جماعت را بمختار نمود و گفت تو را امر شده که با مردم کوفه بجنگ امام حسین بروى! مختار فرمود: اى عزیزان! شما میبینید که پاى من شکسته است و الا اطاعت مىداشتم. چون جماعت فرستادهى یزید، مختار را پا شکسته دیدند برفتند و چگونگى آنحال را بیزید گفتند یزید گفت: در این باب تقصیرى بر مختار لازم نمیآید. و این نبود جز برکت قول حضرت رسول علیه الصلاة و السلام، زیرا که اگر پاى او نشکسته بود او را البته میبایست موافقت نماید و بجنگ حضرت امام حسین برود. پس اى موش! چون بزنان مشورت کردى و در مهمانى بنده رأى نداده قبول ننمودند، پس باید حتماً مهمانى کنى تا که بر عکس قول زنان عمل کرده و حدیث رسول اکرم را بجا آورده باشى. موش گفت: اى شهریار! سخن راست اینست که بنده نمىخواهم شما چیز حرام تناول فرموده باشید، چرا که این قسم ضیافت از روى اکراهست و باخلاص نیست، و اگر در این وقت ما را بگذارى و بروى تا وقت دیگر بخدمت رسیده و تدارک درستى را گرفته آنچه لازم مهمانى بوده باشد بوقوع برسد بهتر و بصواب نزدیکتر است. گربه گفت: اى موش! حکایتى دیگر در باب قول و فعل زنان از براى تو بیان کنم. موش گفت: بیان فرما تا بشنوم! گربه گفت:
الکساندر شستاکوف (روسی: Александр Борисович Шестаков؛ زادهٔ ۲۲ نوامبر ۱۹۶۱) کشتیگیر فرنگی اهل اتحاد جماهیر شوروی بود.
حریم باغ شد از جوش گل نگارستان ادیم خاک ز برگ شکوفه آینه زار
با آغاز تهاجم به لهستان سپاه ووچ در ابتدا جنگ توانست موفقیتهایی را کسب کند از جمله آنکه در نبرد موکرا یک تیپ سواره نظام لهستانی توانست مانع پیشروی لشکر ۴ زرهی آلمان شود اما با افزایش فشار گروه ارتش جنوبی آلمان که فرماندهی آن را گرد فون روندشتت به عهده داشت سپاه ووچ مجبور به عقبنشینی به سمت رود ویستولا شد و نهایتاً از سپاه پوزنان و سپاه کراکوف جدا افتاد.
کنون بهر من بینوا برگ آن کن که بینم بری زین مکرّر شکوفه
سرافیل وحدت فرو کوفت صور ولی مرده دل در نیامد ز خواب
یکی روز با لشگر آن رهنمون ز دروازه ی کوفه آمد برون
بدادی از کرمت قرب قاب قوسینش که کوفت کوس جلالت به اوج او ادنا
چون خلیفه بکوفت طبل بقا کرد خالق اساس ایجادی
اِتروسک تمدنی است که از حدود سال ۷۰۰ پیش از میلاد تا میانههای سده اول پیش از میلاد در شبهجزیره ایتالیا دوام داشت و همزمان با شکوفایی امپراطوری روم ناپدید گردید.
وَ إِنَّا لَجَمِیعٌ حاذِرُونَ، بالالف کوفی و شامی من بقی حذرون بغیر الف، و هما لغتان، یقال رجل حاذر و حذر، و قیل الحذر المتیقّظ المتحفّظ الذی لا یترک الحزم، و الحاذر المستعد ذو أداة و قوة و سلاح، و المعنی نحن جمیع اذا اتبعناهم وثقنا بغلبتهم.
چو شد گشاده جهان تنگ برحسین زکوفی گرفت دامن عم و آستین شکست به مرفق
سال بعد، وقتی پژوهشگران دیگر آزمایشگاهها قادر به تکرار نتایج نشدند و آزمایشگاه برکلی هم به خوبی نتوانست نتایج را تکرار کند، آنها اقدام به عذرخواهی نمودند. در ژوئن ۲۰۰۲، مدیر آزمایشگاه اعلام کرد که ادعای اصلی کشف این دو عنصر بر اساس اطلاعات جعل شده توسط مؤلف اصلی ویکتور نیکوف بودهاست.