کوشش کردن

معنی کلمه کوشش کردن در لغت نامه دهخدا

کوشش کردن. [ ش ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مجاهدت. جهد کردن. سعی نمودن. جد کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). جد و جهد کردن و سعی نمودن. ( ناظم الاطباء ) :
تا همچو مور بی خور و بی پوشش
کوشش کنی و مال به دست آری...ناصرخسرو.گر همی گویی که خانه ست این گل مسنون ترا
چون همه کوشش ز بهراین گل مسنون کنی.ناصرخسرو.اگر بنده کوشش کند بنده وار
عزیزش بدارد خداوندگار.سعدی.- کوشش بی فایده کردن ؛ سعی بیهوده کردن. جهد بی حاصل کردن :
بس در طلبت کوشش بی فایده کردم
چون طفل دوان از پی گنجشک پریده.سعدی. || تلاش کردن. ( ناظم الاطباء ). تقلا کردن :
چه کوشش کند پیر خر زیر بار
تو می رو که بر بادپایی سوار.سعدی.

معنی کلمه کوشش کردن در فرهنگ معین

( ~ . کَ دَ ) (مص ل . ) جد و جهد کردن .

معنی کلمه کوشش کردن در فرهنگ فارسی

مجاهدت .جهد کردن . جد کردن

معنی کلمه کوشش کردن در ویکی واژه

جد و جهد کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه کوشش کردن

در ره ناموس و مال‌، کوشش کردن رواست ایران مال شماست‌، ایران مال شماست
با روی کار آمدن حکومت حامد کرزی، که برآیند کنفرانس بن بود، فرماندهان محلی باز هم کوشش کردند تا قدرت خود را در منطقه‌شان حفظ کنند و با اتکا به تفنگ و قدرت و پول شان دولت‌های محلی خود را داشته باشند. اینان همچون طالبان به جنایات شان ادامه داده و هنوز هم باعث اغتشاش و بی‌نظمی در مناطق تحت سلطه‌شان می‌شوند که نمونه آن شورش‌های اخیر در شمال بود.