کوز
معنی کلمه کوز در لغت نامه دهخدا

کوز

معنی کلمه کوز در لغت نامه دهخدا

کوز. ( ص ) دو تا اندرآمده و کژشده. ( فرهنگ اسدی ). پشت خمیده و دوته شده را گویند خواه از پیری و خواه از علت دیگر. ( برهان ) ( از آنندراج ). پشت دوتا و خمیده خواه از پیری و یا علتی دیگر. ( ناظم الاطباء ). کوژ. قوز. پشت خمیده. دوتا. ( فرهنگ فارسی معین ). چفته. کوژ. کژ. دوتاه. خم. بخم.خمیده. کج. معوج. احدب. منحنی. کمانی. مقوس. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
چو دی رفت فردانیامد هنوز
نباشم ز اندیشه امروز کوز.فردوسی.بدو گفت کای پشت بخت تو کوز
کسی از شما زنده مانده ست نوز.اسدی.هر آنکه با تو ندارد چوتیر دل را راست
ز رنج قامت او کوز چون کمان تو باد.عبدالواسع جبلی.گفتم که ایا با تو دلم چون قد تو راست
چون زلف تو پشت من اندر غم تو کوز.سوزنی.در و دشت را شبنم چرخ کوز
کند ایمن از تف و تاب تموز.نظامی.چفته پشتی نعوذبالله کوز
چون کمانی که برکشند به توز.نظامی.موی به تلبیس سیه کرده گیر
راست نخواهد شدن این پشت کوز.سعدی.- کوزکوزرفتن ؛ دولادولا رفتن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). خمیده رفتن. با قامتی خمیده و دوتا راه رفتن :
نیست عجب دزدی کردن به روز
وین عجب آمد که رود کوزکوز.امیرخسرو. || کنایه از فلک هم هست. ( برهان ) ( آنندراج ). آسمان و فلک. ( ناظم الاطباء ).
- گنبد کوز ؛ فلک.آسمان. ( فرهنگ فارسی معین ). کنایه از آسمان. کنایه از فلک و چرخ و سپهر :
میل در سرمه دان نرفته هنوز
بازیی بازکرد گنبد کوز.نظامی.و رجوع به گوژ شود.
کوز. [ ک َ / کُو ] ( اِ ) پشته. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به کوزبندی شود. || در شواهد ذیل ظاهراً به معنی قطعه زمین زراعتی و «کرد» یا «کرت » استعمال شده است : دیگر کرمی که آن را مطبق گویند و به اصطلاح اهل قم آن را غیر ساباط گویند مثل باغات و کروم قم آن بپیمایند دو دانگ جهت سواقی که آن را به زبان قمی کوز گویند در حساب نیارد. ( تاریخ قم ص 107 ). در حاشیه مثنوی چ علاءالدوله در بیت ذیل :
توبه کردی او به کردی مودعه
زآنکه ارض اﷲ آمد واسعه.
می نویسد: کرد،بمعنی کوز و کردو است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || در شهریار، گودالی است که مو در لب آن کاشته می شود. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه کوز در فرهنگ معین

(ص . ) پشت دوتا، خمیده .

معنی کلمه کوز در فرهنگ عمید

سوسک سیاه، کوزدوک، خبزدوک.
= کوژ

معنی کلمه کوز در فرهنگ فارسی

غوز، حمیده، منحنی، محدب
( صفت ) پشت خمیده دوتا ( خواه از پیری و خواه علت دیگر ) : یا گنبد کوز . آسمان فلک : میل در سرمه دان نرفته هنوز باز یی باز کرد گنبد کوز . ( هفت پیکر )
کوزه . کوزه و آبجامه

معنی کلمه کوز در دانشنامه عمومی

کوز (دژ). کوز ( ترکی استانبولی: Koz Kalesi ) یا کورشات ( ترکی استانبولی: Kürşat ) ، دژی در ناحیه التینازو در استان ختای، ترکیه است که بروی یک تپه کوچک ساخته شده است. این دژ توسط شاهزاده نشین انطاکیه با به کارگیری سنگ نما ساخته شده است. این دژ در سوی شمالی یک دروازه داشت، اما دروازه هم اکنون وجود ندارد و بخش شرقی آن مسطح شده است. برخی از سنگرهای این دژ تا به امروز پابرجا هستند.
معنی کلمه کوز در فرهنگ معین

معنی کلمه کوز در ویکی واژه

پشت دوتا، خمیده.

جملاتی از کاربرد کلمه کوز

می‌کرد دلیر کوزه را دسته و سر، از کَلّهٔ پادشاه و از دست گدای!
تا آوریل سال ۲۰۲۱، اکوزیا در مجموع بیش از ۱۲۰ میلیون درخت کاشت.
آندری کوزیرف (روسی: Андрей Владимирович Козырев؛ زادهٔ ۲۷ مارس ۱۹۵۱) یک سیاست‌مدار اهل روسیه است.
حرف چون کوزه است و سرّ دریا بحر از کوزه چون شود پیدا؟
قطره‌ای آب آمد اندر کوزه‌ای کش سرنگون صورتی زیبا پدید آورد از وی بی‌عوار
همچو کوزهٔ دولاب هر چه زیر گردون است یا ترقی آهنگ است یا تنزلی دارد
گر به قسمت قانعی بیش و کم دنیا یکی است تشنه چون یک جرعه خواهد کوزه و دریا یکی است
تو را که آب حیاتی چه کم شود کوزه چه حاجت آید جان و جهان چو تو هستی
در تنگنای کوزه چه لازم بسر بریم؟ دریا به خاک می تپد از انتظار ما
اگرش قطره‌ایست در کوزه هم از آن بحرهاست در یوزه
این آب‌انبار به‌وسیلهٔ «حاج کاظم کوزه‌گر» در سال ۱۲۵۶ بنا شد.
کوزه مرمر موجود در ایا صوفیا در زمان سلطنت مراد سوم از یونان باستان به آنجا آورده شد. این کوزه از تنها یک قطعه عظیم سنگ مرمر ساخته شده‌است.
شقیق گفت: احسنت! نیکوزادی است. مبارکت باد.
وی همچنین در تیم‌های ملی فوتبال زیر ۲۱ سال سوئد، و کوزوو بازی کرده است.
به کوزه سیر زآب حیات نتوان شد دهان تشنه خودرا به جوی ما بگذار
دماچی در سن ۸۲ سالگی در ۲۶ ژوئیه ۲۰۱۸ در شهر پریشتینا کوزوو درگذشت.