کوردل
معنی کلمه کوردل در لغت نامه دهخدا

کوردل

معنی کلمه کوردل در لغت نامه دهخدا

کوردل. [ دِ ] ( ص مرکب ) کندفهم و کج طبع و بی ذهن و بی ادراک را گویند. ( برهان ). کورباطن. ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). آنکه حقایق را نبیند و درک نکند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
اگر این کوردلان را تو به مردم شمری
من نخواهم که مرا خلق ز مردم شمرند.ناصرخسرو.کآن کوردل نیارد پذیرفتن
پند سوار دلدل شهبا را.ناصرخسرو.جرم از اجرام نبینند بجز کوردلان
طمع از چرخ ندارند مگر عشوه خران.سنائی.بر کوردلان سوزن عیسی نسپارم
بر پرده دران رشته مریم نفروشم.خاقانی.بس کوردل است این فلک بی سر و بن
زآن کم نگرد به صورت آرای سخن.خاقانی.وای بسا کوردل که از تعلیم
گشت قاضی القضات هفت اقلیم.نظامی.حکایت بازجست از زیردستان
که مستم کوردل باشند مستان.نظامی ( خسرو و شیرین ).مادام که چرخ گوژپشت و فلک کوردل و گردون دون... ( جهانگشای جوینی ).
دیده کن ِ کوردلان خیال
سرمه کش دیده وران کمال.امیرخسرو ( از آنندراج ).رجوع به کورباطن شود.

معنی کلمه کوردل در فرهنگ عمید

۱. کورباطن.
۲. کندفهم.

معنی کلمه کوردل در فرهنگ فارسی

کند فهم کم هوش کور دل : مدار چشم ازین کور باطنان انصاف که گشته است بعنقا هم آشیان انصاف . ( صائب )

معنی کلمه کوردل در دانشنامه عمومی

کوردل ( به آلمانی: Kordel ) یک شهر در آلمان است که در Trier - Land واقع شده است. کوردل ۲٬۱۷۲ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه کوردل در فرهنگ عمید
معنی کلمه کوردل در فرهنگ فارسی

جملاتی از کاربرد کلمه کوردل

گرچه ز هر نوع سخن گفته‌ام کوردلی گنگ زبان بوده‌ام
تو مدیح از هرکه میدانی بگو ای کوردل من بجان مداحی مولای قنبر میکنم
ای بی هنر زمانه مرا پاک در نورد وی کوردل سپهر مرا نیک بر گرای
زهی به مرتبه‌ای کوردل که خصم تواند حسین ابن علیّ و علیّ ابن حسین
در فروردین سال ۱۳۸۵ کانون نویسندگان ایران علی‌رغم این که این حرکات را اعمال بدکردارانه شب پرستان کوردل نامید ولی ضمن اعتراض شدید، حتی در خور محکوم کردن هم ندانست. کانون نویسندگان ایران به خانواده احمد شاملو توصیه کرد که هیچ اقدامی برای بازسازی سنگ گور نکنند.
آنچنان کز چشم ابلیس دوبین در بوالبشر محو شد حق و ندید آن کوردل الا که طین
اسرار تو با زاهد و ملّا نتوان گفت با کوردلان، نور تجلّا نتوان گفت
از کور دلی ز ره نیفتی چون کوردلان به چه نیفتی
ترا چنان که تویی کوردل اگر نشناخت ز نقص فطرت شومش بود چه باکت از آن
عجبتر از همه آن کین ضلال و خذلان را نهند کوردلان دولت و سعادت نام
تو کوردل نکنی رو بدان طرف که بود جمال معنی، اگر نشنوی ندای حروف