کوتو
معنی کلمه کوتو در دانشنامه عمومی

کوتو

معنی کلمه کوتو در دانشنامه عمومی

کوتو یک ابخوست و منطقه شهرداری در ناحیه مورتلوکس در ایالت چوک در کشور ایالات فدرال میکرونزی است.
کوتو در ۵۰۰ کیلومتر ( ۳۱۰ مایل ) باختر پالیکیر قرار دارد.
ماه فوریه پر باران ترین و سردترین ماه با ۴۵۹ میلی متر بارش و ۲۴ درجه سلسیوس است. ماه آوریل کم باران ترین و گرم ترین ماه با ۲۷۱ میلی متر بارش و ۲۵ درجه سلسیوس است.
کوتو (ساز). کوتو به ژاپنی: 箏 یک ساز زهی سنتی ژاپن است که برگرفته از ژنگ چینی و همانند یاتگای مغولی، دان تران ویتنامی و کایاگوم کره ای است.
کوتو ۱۸۰ سانتیمتر طول و ۱۳ سیم ( زه ) دارد که هر یک بر روی پایه های متحرکی قرار گرفته اند؛ برخی از کوتوها ۱۷ سیم دارند. کوتو از چوب پالونیای شهبانو ساخته شده است و برای نواختن آن از سه انگشت شست، اشاره و وسط استفاده می شود.
معنی کلمه کوتو در دانشنامه آزاد فارسی

معنی کلمه کوتو در دانشنامه آزاد فارسی

کوتو (koto)
ساز ژاپنی؛ یک سیتار بلند با خاستگاه چین باستان، که سیزده تار ابریشمین کشیده شده روی خرک های متحرک دارد. این ساز را روی زمین قرار می دهند و با مضراب عاج به آن ها ضربه می زنند، تا صدایی ظریف و شکننده تولید شود.

معنی کلمه کوتو در ویکی واژه

از اصطلاحات باستانی و به معنی اسب در زبان عیلامی توصیف شده‌است.

جملاتی از کاربرد کلمه کوتو

در افسانه‌های کودکان، از قنات ماهی عظیمی یاد می‌شود که در ژرفای دریا در خواب بود. وقتی قنات ماهی آغازین بیدار شد از حرکت او جزر و مدی عظیم پدید آمد و سپس دریا طوفانی شد و بدین ترتیب جزایر ژاپن شکل گرفت. اما اسطورهٔ آفرینش ژاپن از گزارش‌های کهن تری نیز متأثر است که ایزاناگی نومیکوتو و ایزانامی نومیکوتو به نوعی آغازگر آنند.
امیر را براندند و سواری سیصد و کوتوال قلعه کوهتیز با پیاده‌یی سیصد تمام سلاح با او، و نشاندند حرمها را در عماریها و حاشیت‌ را بر استران و خران.
کوتوشه و کورهبرت، ای رفته چهل سال چون آب سوی جوی ز بالا سوی محشر؟
مقبره قره‌باغ‌لار بخشی از یک مجموعه شامل مقبره و دو مناره است. قدمت این مناره ها تقریباً به اواخر قرن ۱۲ و اوایل قرن ۱۳ می‌رسد. ایوانی که دو مناره را به هم متصل می‌کند نیز مربوط به قرن ۱۴ است. در این درگاه کوچک نامی از کوتوی خاتون وجود دارد. چنین پنداشته شده است که این نام، کوتوی خاتون همسر هولاکو خان بوده است. می‌توان نتیجه‌گیری کرد که یک معمار، که در ساخت مجموعه‌ای به افتخار کوتوی خاتون در مجتمع‌های جدید ساخته شده در قرون ۱۲-۱۳ را ساخت، سپس این بنای تاریخی را ساخته است. با توجه به این نظریه، ممکن است این بنا برای یادبود کوتوی خاتون ساخته شده باشد.
یکی کوتوال اندر آن جا مدام مر او را نهنگ جهان سوز نام
کوتوال کس فرستاد و پرسید. حاجب کدخدای‌ خویش را نزدیک وی فرستاد و پیغام داد که مجمّزی رسیده است از هرات با نامه سلطانی، فرمانی داده است در باب امیر بخوبی و نیکویی، و معتمدی از هرات نزدیک امیر میآید بچند پیغام فریضه، باشد که امروز دررسد . سبب این است که گفته شد تا دل مشغول داشته نیاید که جز خیر و خوبی نیست. امیر گفت، رضی اللّه عنه، «سخت نیک آمد» و لختی آرام گرفت، نه چنانکه بایست‌ .
چون ما از تگیناباد آنجا رسیدیم، شاد شدند و سوی غزنین بازگشتند و چون ما به غزنین رسیدیم و نامه سرهنگ کوتوال را دادیم، در وقت مثال‌ داد تا بر قلعت دهل و بوق زدند و بشارت بهر جای رسانیدند و ملکه سیّده والده سلطان مسعود از قلعت به زیر آمدند با جمله حرّات‌ و به سرای ابو العباس اسفراینی‌ رفتند که به رسم امیر مسعود بود به روزگار امیر محمود و همه فقها و اعیان و عامّه آنجا رفتند به تهنیت؛ و فوج فوج مطربان شهر و بوقیان‌ شادی آباد به جمله با سازها به خدمت آنجا آمدند، و ما را بگردانیدند، و زیادت از پنجاه هزار درم زر و سیم و جامه یافتیم. و روزی گذشت که کس مانند آن یاد نداشت و ما بامداد در رسیدیم و نیمه شب با جوابهای نامه‌ها بازگشتیم.»
حکم یزدان را رجال دیگر است شهر دین را کوتوال دیگر است
حزم تو حصن رزانت را بود چون کوتوال عزم تو سیل صیانت را بود چون دیده‌بان
و تو معتمدی نامزد کن که از جهت تو با غازی رود و بنگذارد که با وی هیچ رنج رسد و از وی هیچ چیز خواهند تا بسلامت او را به قلعه غزنین رسانند و جواب نامه بخطّ بو علی کوتوال بیارند. عبدوس بیامد و این همه راست کردند و غازی را ببردند و کان آخر العهد به‌، که نیز او را دیده نیامد. قصّه گذشتن او جای دیگر بیارم و آن سال که فرمان یافت.
و خیلتاشان که رفته بودند سوی غزنین بازآمدند و بازنمودند که چون بشارت رسید به غزنین، چند روز شادی کردند خاص و عام و وضیع‌ و شریف و قربانها کردند و صدقات‌ بسیار دادند که کاری‌ قرار گرفت و یکرویه شد و سرهنگ بو علی کوتوال‌ گفته بود تا نامه‌ها نبشتند به اطراف ولایات‌ بدین خبر و یاد کرد در نامه خویش که چون نامه از تگیناباد برسید، مثال داد تا نسختها برداشتند و به سند و هند فرستادند و همچنان به نواحی غزنین و بلخ و تخارستان‌ و گوزگانان تا همه جایها مقرّر گردد بزرگی این حال و سکون گیرند و خیلتاشان مسرع که فرستاده بودند، گفتند که «اعیان و فقها و قضات و خطیب برباط جرمق‌ بمانده بودند از آن حال که افتاد.
دیگران از قلعه ها نازند و او از شهرها لاجرم او شاه باشد دائم ایشان کوتوال