کوبیده
معنی کلمه کوبیده در فرهنگ عمید
۲. نرم شده.
معنی کلمه کوبیده در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه کوبیده
تا پشت گاو و ماهی کوبیده گشت دشت از بسکه خاص و عام برو ازدحامکرد
گاه موسیزاده، گاهی سامری گاه کوبیده در جادوگری
آدانا کباب، غذایی شبیه کوبیدهٔ ایرانی است منتهی با فلفل فراوان، اگر به غذاهای تند علاقهایی ندارید قیدش را بزنید یا بگویید تا فلفل کمتری به آن بزنند.
خرمنش کوبیده گشت و پاک شد دانه ها چون دور از خاشاک شد
چوکوبنده خرمن آمد به کشت نکوبیده یک خوشه بر جا نهشت
زین جسم که شد با هزار محنت کوبیده به هاون خبر نداری
یاگرد یکی طبقچهٔ زرین کوبیده ز نقره هفت مسمارست
نکوبیده کس پیکر سخت من که بر چرخ گردونم بود تخت من
فرو کوبیده «عذرا» از «زبانی » دو زرین میخ بر سیمینه جوزب
آبگوشت که به آن دیزی هم میگویند یکی از خوراکیهای سنتی ایرانی شامل گوشت، دنبه گوسفند، پیاز، سیبزمینی، گوجهفرنگی (یا رب گوجهفرنگی)، نخود و لوبیا است که در دو مرحله میل میشود؛ اول آب آن را با تکههای نان یا ترید میل میکنند (جهت مصرف مفید نان خشک) و بقیه مواد را نیز با گوشتکوب کاملاً کوبیده یا نکوبیده با نان، پیاز و چاشنی مانند ترشی و سبزیخوردن میخورند که به گوشتکوبیده مشهور است. در صورت پختهشدن آبگوشت در ظروف سنگی آن را دیزی سنگی مینامند.