کوبک
معنی کلمه کوبک در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه کوبک
واعظ چه کوبکویی؟ کام از در که جویی؟ با خویشتن نگویی: جز دوست کیست موجود؟!
من نمی دانم چه شد احوال او گشته ام جویای او من کوبکو
می گریزی گر تو از ما کوبکو ما تورا از هر طرف در جستجو
چون بقا دیدم اسیری زان فنای سرمدی بودم، آن یاری که می جستم مدامش کوبکو
آهوانی سربسر صیاد جو از پی صیادجویان کوبکو
عمریست میدویم چو دیوانه کوبکو دل در قفای دلبر و من در قفای دل
از بهر یک شمامه ی زلفین عنبرین چون باد صبح در بدر افتیم و کوبکو
در پس این پرده رو با ما نمود آنکه می جستیم عمری کوبکو
نه ما داریم این سرگشتگی از گردش گردون بتان دارند زینسان کوبکو و در بدر ما را
بوی محبت شنید، شد بجهان ناپدید قاسمی اندر طلب دربدر و کوبکوست