کوبه
معنی کلمه کوبه در لغت نامه دهخدا

کوبه

معنی کلمه کوبه در لغت نامه دهخدا

( کؤبة ) کؤبة. [ ک ُ ءَ ب َ ] ( ع اِ ) ننگ و عار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و یقال : ما به کؤبة؛ ای عار و حیاء. ( منتهی الارب ). آنچه از آن شرم کرده شود، یقال : ما فیه کؤبة. ( از اقرب الموارد ).
کوبة. [ ک َ ب َ ] ( ع اِ ) دریغ و پشیمانی بر گذشته و فوت شده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
کوبة. [ ب َ ] ( ع اِ ) نرد یا شطرنج. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نرد به لغت یمن. ( المعرب جوالیقی ). نرد در کلام اهل یمن و گویند شطرنج. ( از اقرب الموارد ). || طبلک باریک میان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || بربط. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بربط و آن معرب است. ( از اقرب الموارد ). || کف سنگ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || سنگ به اندازه ای که بتوان با آن گردو شکست یا سنگی که کف دست را پر کند. ( از اقرب الموارد ). سنگی که بدان گردو و فندق شکنند. ( ناظم الاطباء ).
کوبه. [ ب َ / ب ِ ] ( اِ ) هر چیز را گویند که بدان چیزی کوبند و عربان مدق گویند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). آلت کوبیدن که به عربی آن را مدق گویند. ( آنندراج ). هر چیز که بدان چیزها کوبند چون دسته هاون. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
مرید آن ز بازوش برکند گوشت
مر آن کوبه را داد با یک دو غوشت.رودکی.دقاقه ؛ کوبه که بدان برنج و مانند آن کوبند. ( منتهی الارب ). || آلتی فلزی که بر در خانه تعبیه کنند و آن را بر صفحه فلزی زیرین کوبند تا اهل خانه را خبر کنند. چکش در خانه. ( فرهنگ فارسی معین ). چکشی که بر در آویخته است و بدان دق الباب کنند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || آلتی شبیه به گوشت کوب که بر سر آن سیمهای کوتاه آهنی یا برنجی فروکرده باشندو با آن خمیر بعضی انواع نان را می کوبند. ( فرهنگ فارسی معین ). || دسته هاون. یانه. || چوبی که بدان طبل و نقاره و امثال آن را نوازند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || به معنی تنبک هم گفته اند و آن دهلی باشد دم دراز که از چوب و گاهی از سفال هم سازند و معرکه گیران و سرآوازه خوانان بر بیخ بغل گیرند و نوازند. ( برهان ). تنبک ، زیرا که آن را نیز می کوبند. ( آنندراج ). تنبک. ( ناظم الاطباء ). دهلی است شبیه قیف. تنبک. طبل المخنث. ( فرهنگ فارسی معین ). به قول غزالی این آلت موسیقی در اسلام حرام بوده زیرا ساز مخصوص عیّاشی و شرابخواری بود و بیشتر مخنثان آن را می نواختند. ( فرهنگ فارسی معین ). || موج آب را نیز گویند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). || گیاهی باشد شیرین که آن را خورند. ( برهان ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) :

معنی کلمه کوبه در فرهنگ معین

(بِ ) (اِ. ) هر چیز که با آن چیز دیگر را کوبند.

معنی کلمه کوبه در فرهنگ عمید

۱. آلت کوبیدن.
۲. چکش.
۳. چکش در خانه.

معنی کلمه کوبه در فرهنگ فارسی

شهریست در ژاپن واقع در جزیره هونشو دارای ۱/۲۸۹/٠٠٠ تن سکنه مرکز بزرگ صنعتی .
آلت کوبیدن، چکش، چکش درخانه
( اسم ) ۱ - آلتی شبیه بگوشت کوب که بر سر پهن آن سیمهای کوتاه آهنی یا برنجی فرو کرده باشند و با آن خمیر بعضی انواع نان را میکوبند ۲ - آلتی فلزی که بر در خانه تعبیه کنند و آنرا بر صفح. فلز زیرین کوبند تا اهل خانه را خبر کنند چکش در خانه . ۳ - دهلی است دم دراز شبیه قیف که آنرا از چوب و گاهی از سفال سازند و معرکه گیران و سر آوازه خوانان آنرا زیر بغل گیرند و نوازند تنبک طبل المخنث . توضیح بقول غزالی نواختن این آلت موسیقی در اسلام ممنوع بوده زیرا ساز مخصوص عیاشی و شرابخواری بود و بیشتر مخنثان آنرا می نواختند .
ننگ و عار . آنچه از آن شرم کرده شود.

معنی کلمه کوبه در فرهنگستان زبان و ادب

{beater} [موسیقی] وسیله ای برای نواختن سازهای کوبه ای که غالباً از چوب یا فلز ساخته می شود

معنی کلمه کوبه در دانشنامه عمومی

کوبه (ابزار). کوبه نوعی چکش است که معمولاً از لاستیک یا گاهی از چوب ساخته می شود. معمولاً کوچک تر از گرز است و سر نسبتاً بزرگی دارد. این اصطلاح برای توصیف اندازه و ابعاد این ابزار به کار برده می شود، نه جنس آن، اگرچه بیشتر کوبه ها سر نرم تر از فولاد دارند.
کوبه (در). کوبه یا درکوب ، حلقه . آلتی است معمولا فلزی که روی سطح خارجی در ورودی خانه ها نصب می گردد و با کوفتنش بر در صاحب خانه را از مطلع می کنند.
این وسیله در ابعاد، اشکال و از جنسهای مختلف ساخته می شود. جنس بعضی از آن ها از برنج و بعضی از آهن یا از فلزات دیگر می باشد.
در بعضی از دربها از دو مدل مختلف از کوبه استفاده می گردد که یکی به شکل یک چکش و دیگری به صورت یک حلقه می باشد. صدای ایجاد شده از برخرد کوبه چکش مانند بم می باشد و آن توسط مردها استفاده می گردیده است و همچنین صدای ایجاد شده از کوبه حلقه مانند زیر بوده و توسط زنان استفاده می گردیده است. با این کار صاحب خانه متوجه جنسیت مراجعه کننده می گردیده و به اقتضای آن یکی از ساکنین به پاسخگویی برمی آمده است.
↑ «کوبه». واژه یاب. ↑ «درکوب». واژه یاب. ↑ «حلقه». واژه یاب. ↑ «در فکر تو بودم که یکی حلقه به در زد». ویکی پدیا فارسی.
• اجزای ساختمان
• ساختمان در
• عناصر معماری
• مقاله های بدون منبع
• همه مقاله های بدون منبع
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های GND
کوبه (شهر). کُوبِه ( به انگلیسی: Kobe ) ( به ژاپنی: 神戸市 ) ششمین شهر بزرگ ژاپن و مرکز استان هیوگو است. همچنین برجسته ترین شهر بندری ژاپن با جمعیت تقریباً یک میلیون و پانصد هزار نفر است. این شهر در ناحیه کانسای واقع شده و قسمتی از منطقه کیهانشین می باشد.
کُوبِه یکی از اولین شهرهایی بود که برای تجارت با دنیای غرب احداث شد و تا به حال به عنوان شهر درگاهی بین المللی شناخته شده است. با این حال که در سال ۱۹۹۵ زلزله بزرگ هانشین این شهر را لرزاند، به عنوان چهارمین درگاه کانتینر ژاپن باقی ماند. در این شهر شعبه مرکزی شرکت هایی مانند کُوبِه استیل، صنایع سنگین کاواساکی و اسیکس، بعلاوه بیش از صد واحد بین المللی با شعبه اصلی ژاپنی یا آسیایی مانند نستله قرار دارد.
متروی کوبه در سال ۱۹۷۷ تأسیس شده و هم اکنون دارای ۲ خط و ۲۸ ایستگاه و همچنین قطار شهری کوبه در سال ۱۹۶۸ تأسیس و هم اکنون دارای ۳ خط و ۱۰ ایستگاه می باشد.
• سیاتل
• مارسی
• ریو دوژانیرو
• ریگا
• بریزبن
• بارسلونا
• بم
• پیسکو
• حیفا
معنی کلمه کوبه در فرهنگ معین
معنی کلمه کوبه در فرهنگ عمید
معنی کلمه کوبه در فرهنگ فارسی
معنی کلمه کوبه در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه کوبه در دانشنامه عمومی
معنی کلمه کوبه در دانشنامه آزاد فارسی

معنی کلمه کوبه در دانشنامه آزاد فارسی

کوبِه (Kobe)
نمایی از بندر ژرفاب بندری در خلیج اوزاکا در استان هیوگو، واقع در جنوب جزیرۀ هونشوی ژاپن، با ۱,۵۲۹,۹۰۰ نفر جمعیت (۲۰۰۳). صنایع آن عبارت اند از کشتی سازی، تولید فولاد، کالاهای چرمی و پارچه. کوبه دارای تأسیسات گسترده بندری است. در ژانویۀ ۱۹۹۵ زمین لرزه ای به بزرگی۷.۲ در مقیاس ریشتر کوبه را لرزاند و خسارت های سنگین به بار آورد؛ این زمین لرزه بیش از ۵,۳۷۲ کشته و حدود ۲۷هزار زخمی برجا گذاشت و بیش از ۴۵هزار خانه را ویران کرد. کوبه از قرن ۸م بندری مهم بود و در قرون ۱۵ و ۱۶، به سبب تجارت با سلسلۀ مینگ چین به اوج شکوفایی رسید. درهای آن در ۱۸۶۸ به روی تجارت جهانی گشوده شد. کوبه درخلال دهه های جنگ داخلی برخلاف سایر شهرهای بزرگ ژاپن، رشد چشمگیری نداشت؛ اما جمعیت آن در طی پانزده سال ۵۰ درصد افزایش یافت. در بمباران های ۱۹۴۵ ژاپن، کوبه به شدت آسیب دید، ولی به سرعت بازسازی شد.

معنی کلمه کوبه در ویکی واژه

هر چیز که با آن چیز دیگر را کوبند.

جملاتی از کاربرد کلمه کوبه

از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال ویسل کوبه اشاره کرد.
کفر و اسلام ارچه سرگردان تو شد کوبه‌کو ای که نه در کعبه‌ای پیدا نه در بتخانه‌ای
آئی چو سیر کوبهٔ رازی به بانگ و نیست جز بر دو گوپیازهٔ بلخیت دستگاه
فرزند دیگر، عماد توحیدی، نوازنده دف و سازهای کوبه ای و آهنگساز ایرانی است.
نام علمی این جانور از یونانی گرفته شده و به معنا «دارنده دندان کوبه‌ای خوب» یا «دارنده دندان دسته‌هاونی خوب» است.
ساقی امشب کوبه ما روزی است خم را ساز ساغر تا سبورا پر کنی از خم زمانی دور گردد
دفتر مرکزی این شرکت در شهر کوبه قرار دارد و سهام آن در بازار بورس توکیو معامله می‌شود.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال آی ان ای سی کوبه لئونسا اشاره کرد.
آساکازو ناکای (ژاپنی: 中井朝) زاده ۲۹ اوت ۱۹۰۱ در کوبه - درگذشته ۲۸ فوریه ۱۹۸۸) فیلم‌بردار اهل ژاپن بود.
ناگه آمد به گوش کوبه ی در خادم آمد به حالت منکر
احتمال دارد چاپ اندام‌ها یا شاید کل موجود زنده با استفاده از تکنیک‌های تولید به وسیلهٔ افزودن، امکان‌پذیر باشد. یک روش نوآورانه جدید در ساخت و ساز از یک مکانیزم جوهر افشان برای چاپ لایه‌های دقیق سلول‌ها در یک ماتریس از جنس ژل حرارت-برگشت-پذیر استفاده می‌کند. سلول‌های اندوتلیال، سلول‌هایی که رگ‌های خونی را فرش می‌کنند، در مجموعه ای از حلقه‌های انباشته چاپ شده‌اند. زمانی که انکوبه شدند، به هم متصل شده و لوله ای را ایجاد کردند.
ز سختی رود آدمی کوبه‌کو جز آهن که آیینه دیده دورو؟
و قال ابو العالیة و الضحّاک و ابن عباس: «الْمُعْصِراتِ»: السّحائب، یقال: اعصر السّحاب، اذا حان ان یمطر و اعصرت المرأة اذا دنا حیضها و ارکب المهر اذا حان وقت رکوبه: و قال الحسن و سعید بن جبیر و مقاتل بن حیّان و زید بن اسلم: «مِنَ الْمُعْصِراتِ» ای من السّماوات.
شدی پیر و دل از هوس کوبه‌کوی مگر بر دلت ریخت ظلمت ز موی؟
پیدا شود که هرچه مرا هست زان تست فردا که رخت خویش ازین کوبه درکشم
گوبه او او روعلم عشق آموز وکم شو محو نحو ای خوشا آنکوبه تحصیلش موفق گشته است
هستم میان فروشده ز اسیب کوبها کز دست خویش زخم خورنده چو هاونم