کنگره

کنگره

معنی کلمه کنگره در لغت نامه دهخدا

کنگره. [ ک ِ گ ِ رَ / رِ ] ( اِ ) به معنی کنگر است که سازی باشد که مردم هندوستان نوازند و آن چوبی است که بر آن دو تار فولادی کشیده اند و بر زیر هر دو سر آن چوب دو کدو نصب کرده اند. ( برهان )( آنندراج ) ( جهانگیری ). رجوع به کنگر و کنگری شود.
کنگره. [ ک ُ گ ُ رَ / رِ ] ( اِ ) بلندیهای هر چیز را گویند عموماً و آنچه بر سر دیوار حصار و قلعه و دیوارهای دیگر سازند خصوصاً و عربان شرفه خوانند.( برهان ) ( آنندراج ). شرفه دیوار و منظره و کوشک و برج. ( صحاح الفرس ). شرفة. ( دهار ). شرفه و برآمدگیهای محرابی شکلی که بر بالای دیوار شهر و حصار سازند و دندانه های بالای دیوارها و بلندیهای هر چیزی. ( ناظم الاطباء ) : فرمودش تا بر چهار حد شارستان بنای خانه ها سازند مر غله را و سلاح را و کنگره ها را باز آبادان کنند و دری آهنین نهند. ( ترجمه تاریخ طبری ).
آن روز نخستین که ملک جامه بپوشید
بر کنگره کوشک بدم همچو غلیواچ.
ابوالعباس ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 68 ).
از فروغش شب تاری شده مر نقش نگین
ز سر کنگره برخواند مرد کلکا.ابوالعباس.به حلقه درآمد سر کنگره
برآمد ز بن تا به سر یکسره.فردوسی.کمندی بدان کنگره در ببست
گره زد برو چند بپسود دست.فردوسی.فروهشت گیسو بدان کنگره
بدل گفت زال این کمندی سره.فردوسی.بزرگ شهری و در شهرکاخهای بزرگ
رسیده کنگره کاخها به دوپیکر.فرخی.خشت او از کوه برگیرد همی تیغ بلند
ناوک او کنگره برباید از برج حصار.فرخی.چون صفیری بزند کبک دری در هزمان
بزند لقلق بر کنگره بر ناقوسی.منوچهری.هر یک از دندانه های حصار و باره و دیواری و چندانکه کنگره قلعه ارک بود از هر کنگره جوشن سواری و خودی و... نهاده بودند. ( تاریخ سیستان ).
ره کوشک یکسر ز ساده رخام
زمین مرمر و کنگره عود خام.اسدی.معلق بدو چارصد کنگره
ز جزع و بلور و گهر یکسره.اسدی.هر وقت که بر تو دست یابم سرت ببرم و بر کنگره قلعه نهم. ( اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ). و دوازده کنگره از ایوان کسری درافتاد و دریای ساوه خشک شد. ( فارسنامه ابن البلخی صص 96 - 97 ). و بالای دیوار آن بهشت سیصد گز برآوردند وخشتی از سیم و خشتی از زر و کنگره ها از مروارید و مرجان. ( قصص الانبیاء ). و از این رکن تا بدان رکن هفتادکنگره بود. ( قصص الانبیاء ).

معنی کلمه کنگره در فرهنگ معین

(کُ گِ رِ ) (اِ. ) شرفه ، دندانه ، دندانه های بالای دیوارها و بلندی های هرچیزی .
(کُ گْ یا گِ رِ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - مجلسی متشکل از نمایندگان چند دولت یا عده ای دانشمند برای بحث و گفتگو، همایش (فره ). ۲ - مجلس قانون گذاری ایالات متحده امریکا.

معنی کلمه کنگره در فرهنگ عمید

۱. دندانه های مثلث یا نیم دایره که از گل، سنگ، یا آجر بر بالای دیوار، برج، و بارو می سازند.
۲. هرچیز دندانه دار: کنگرۀ پارچه.
۱. تجمعی که در آن گروهی از دانشمندان و متخصصین در مورد موضوعی علمی، فرهنگی، اقتصادی، و یا سیاسی اظهارنظر می کنند، گردهمایی.
۲. (سیاسی ) مجلس قانون گذاری در بعضی از کشورها.

معنی کلمه کنگره در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - مجمعی از سران دول نمایندگان ممالک یا دانشمندان که دربار. مسایل سیاسی اقتصادی علمی و غیره بحث کنند . ۲ - مجلس قانون گذاری ایالات متحد. آمریکا .
بمعنی کنگر است که سازی باشد که مردم هندوستان نوارند و آن چوبی است که بر آن دو تار فولادی کشیده اند و بر زیر هر دو سر آن چوب کدو نصب کرده اند.

معنی کلمه کنگره در دانشنامه عمومی

همایش یا کُنگِرِه گونه ای از گردهم آیی است. در لغت نامه دهخدا در خصوص معنی کلمه کنگره چنین آمده است:
« ( فرانسوی، اِ ) ، مجمعی از سران دولت، نمایندگان ممالک یا دانشمندان که دربارهٔ مسایل سیاسی، اقتصادی، علمی و غیره بحث کنند. ( لغت نامه دهخدا ) »
در فرهنگ فارسی معین نیز در خصوص معنی کلمه کنگره چنین آمده است:
« ( کُ گْ یا گِ رِ ) ( اِ. ) مجلسی متشکل از نمایندگان چند دولت یا عده ای دانشمند برای بحث و گفتگو، همایش ( فره ) . ( فرهنگ فارسی معین ) »
از نظر لغوی، کنگره به معنای گردهم آمدن تعداد افراد بیشتری در حدود چندین هزار نفر می باشد که در حیطه تخصصی متشابه مانند علمی، حرفه ای، فرهنگی و دیگر زمینه ها به منظور تبادل نظرات و ایده ها دورهم جمع می آیند. کنگره اغلب در خصوص تبادل نظر در مورد موضوع یا مسئله خاص می باشد و به منظور حل یا بیان نقطه نظرات، کنگره برگزار می شود. شاید این طور بیان داشت که کنگره ازلحاظ معنا با اجلاس یا همایش ازلحاظ اهمیت موضوع و تعداد گردهمایی شرکت کنندگان دارای تفاوت های جزئی می باشند. برخی از کنگره ها می تواند در چندین روز یا چندین جلسه برگزار شود که در اجلاس یا همایش همچنین گزینه ای وجود ندارد. کنگره می تواند با اهداف مشخصی در سطح ملی، بین المللی برگزار شود. کنگره می تواند اهدافی مانند حل موضوع یا مسئله، بیان موضوع، تبادل نظرات و بیان پیشنهادها را دنبال نماید. در اجلاس یا همایش اغلب هدف در سطح بیان نظرات و تبادل ایده ها بسنده می نماید. کنگره دیدار رسمی نمایندگان از کشورهای گوناگون یا ایالت های درون یک کشور یا سازمان های مستقل ( مانند اتحادیه های تجاری ) است. به عبارت دیگر کنگره یعنی همایشی از آگاهان، صاحب نظران و دانشمندان برای بحث و گفت وگو پیرامون مسائل سیاسی، علمی، هنری و همانند آن. هم چنین به مجمعی که از سران دولت ها، نمایندگان کشورها یا دانشمندان تشکیل می شود تا در باب مسایل سیاسی، اقتصادی و علمی بحث کنند، کنگره گفته می شود.
کنگره ها بیشتر برای بحث دربارهٔ یک موضوع ویژه برپا می شوند. شرکت در کنگره برای ارائه و بحث موضوع تنها توسط اعضا و سازمان های حمایت کننده مالی انجام می گیرد. کنگره معمولاً با برنامه ریزی قبلی و به صورت سالیانه یا چندساله برپا می شود. بیشتر کنگره های بین المللی و جهانی به صورت سالیانه برگزار می شوند. کنگره غالباً برای چند روز طول می کشد و دارای چندین جلسه هم زمان است.

معنی کلمه کنگره در ویکی واژه

[kongeɾe]، /کُنگِرِه/
از congrès فرانسوی.
congresso
مجلسی متشکل از نمایندگان چند دولت یا عده‌ای دانشمند برای بحث و گفتگو، همایش (فره)
مجلس قانون گذاری ایالات متحده امریکا.
شرفه، دندانه، دندانه‌های بالای دیوارها و بلندی‌های هرچیزی.
مجمعی از دانشمندان و یا سیاستمداران که درباره‌ی مسایل علمی یا سیاسی بحث کنند.

جملاتی از کاربرد کلمه کنگره

بر کنگره عرش ضرورست کمندی چون شانه سر زلف دلارام گرفتیم
از قبائی قلعه آور بدست کش کلاه و جبه باشد کنگره
تو را ز کنگره عرش می‏زنند صفیر ندانمت که در این دامگه چه افتاد است
سیر ستارگان فلک نیست در بروج بر گوشهای کنگرهٔ بارگاه اوست
فراز کنگره کبریاش مرغانند فرشته صید و پیمبر شکار و سبحان گیر
هر خشت که بر کنگرهٔ ایوانی‌ست انگشت وزیر یا سر سلطانی‌ست
سر کنگره ، گرد دیوار باغش بساید همی پیکر اندر دو پیکر
تیراو گرچه سبک سنگ بود کنگره بفکنداز برج حصار
هم آخرْ کار کاو بی‌تاب گردد هم او هم کنگره پرتاب گردد
سید قدم در مملکت بنهاد، چهارده کنگره از قصر کسری بیفتاد و در کعبه سیصد و شصت بت بود، همه در روی در افتادند. و از چهار گوشه عالم بانگ برآمد که: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ. گوهر نبوت بر بساط عزّت قرار گرفت، و سرا پرده رسالت بر عرصه زمین زدند، و اطناب آن از شرق عالم تا غرب عالم برسید: نقاب از چهره جمال برگرفته شد، جهان از نثار لفظ شیرین پر درّ و جوهر گشت و از مکارم اخلاق کریم آراسته و پیراسته گشت. و علی هذا