کنعان

کنعان

معنی کلمه کنعان در لغت نامه دهخدا

کنعان. [ ک َ ] ( اِخ ) ناحیه ای در عراق ( در استان دیالی ) نام آن مهروز بوده است. عتبةبن ابی وقاص بعد از جنگ جلولا ( 637 م. ) به صلح آن را گرفت. ( از المنجد ).
کنعان. [ ک َ ] ( اِخ ) نام شهری است که مسکن یعقوب و مولد یوسف ( ع ) بوده است.( برهان ) ( آنندراج ). نام شهری که یعقوب در آن مسکن داشت. ( ناظم الاطباء ). زمین کنعان زمینی است که ذریه کنعان در آنجا سکونت گزیدند. حد آن از جانب شمال از طریق حماة به شمال لبنان و از سوی مشرق دشت سوریه و دشت العرب به طرف جنوب ، ولی از سوی مغرب تماماً به ساحل دریای متوسط امتداد نمی یافت چه هنوز مردم فلسطین در آن باقی بودند ( سفر پیدایش 10:15 ) ( کتاب صفنیا 2:5 ) و پس از آنکه بنی اسرائیل اراضی کنعان را تسخیر کردند نام کنعان به زمین اسرائیل ( اول سموئیل 13:19 ) وزمین مقدس ( کتاب زکریا 2:12 ) و زمین موعود ( رساله عبرانیان 11:9 ) و زمین عبرانیان ( پیدایش 40:15 ) مبدل گردید. ( از قاموس کتاب مقدس ). سرزمینی که اولاد کنعان پس از بیرون شدن از مصر بدانجا رفتند :
مرا دل گفت گنج فقر داری در جهان منگر
نعیم مصردیده کس چه باید قحط کنعانش.خاقانی.ناقه کنعان دهد خساست بغداد
آهوی مشک آید از فضای صفاهان.خاقانی.نخل بندی دانم ولی نه در بستان و شاهدی فروشم ولیکن نه در کنعان. ( گلستان ).
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
چرا در چاه کنعانش ندیدی.سعدی ( گلستان ).نشان یوسف گم کرده می دهد یعقوب
مگر ز مصر به کنعان بشیر می آید.سعدی.یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور.حافظ.و رجوع به ماده بعد و معجم البلدان و قاموس کتاب مقدس شود.
کنعان. [ ک َ ] ( اِخ ) نام پسر نوح ( ع ) است. ( برهان ) ( آنندراج ). نام پسر سام بن نوح. ( ناظم الاطباء ). ( حلیم و بردبار ) پسر چهارمین حام است ( سفر پیدایش 10:6 ) ( اول تواریخ ایام 1:8 ) وی جد قبایل و طوایفی است که در اراضی غربی اردن سکونت می داشتند و حضرت نوح حام را که جد کنعانیان است لعنت نمود زیرا که هتک احترام پدر خود را نموده از وی حیا نکرد ( سفر پیدایش 9:20 - 25 ) از این روی تمام قوم کنعانیان این لعنت را بر خود برداشت نمودند چه که در ایام افتتاح فلسطین اسرائیلیان اکثر ایشان را به قتل رسانیدند و مابقی را طوق عبودیت بر گردن نهادند. ( از قاموس کتاب مقدس ). ابن کلبی گوید که او پسر نوح است ولی ازهری گویدکه او پسر سام بن نوح است و این درست است. ( از معجم البلدان ). و رجوع به معجم البلدان و کنعانیون شود.

معنی کلمه کنعان در فرهنگ فارسی

ناحیه ایست در کشور عراق ( بین النهرین ) جزو لوائ [ دیالی ] اسم آن در قدیم [ مهروز ] بود و عتبه بن ابی و قاص آنرا پس از وقعه جلولا بصلح تسخیر کرد ( ۶۳۷م )

معنی کلمه کنعان در فرهنگ اسم ها

اسم: کنعان (پسر) (عبری) (تلفظ: kan‛ān) (فارسی: کنعان) (انگلیسی: kanan)
معنی: حلیم و بردبار، ( عبری )، طبق تورات کنعان به معنی «حلیم و بردبار» است، ( اَعلام ) ) سرزمینی در میان رود اردن، دریای مدیترانه و بحرالمیت، مطابق فلسطین قدیم، ) نام چهارمین پسر حام

معنی کلمه کنعان در دانشنامه عمومی

کنعان (کارون). کنعان شهری از توابع بخش مرکزی شهرستان کارون دراستان خوزستان است. این شهر قبلاً روستای قلعه چنعان بوده است که در زمستان ۱۳۹۱ تبدیل به شهر کنعان گردید.

معنی کلمه کنعان در دانشنامه آزاد فارسی

کَنعان (Canaan)
در تورات پسر حام، نوۀ نوح و جد اعلای کنعانیان. بنابه روایت عهد عتیق حضرت نوح حام را نفرین کرد و این نفرین دامنگیر کنعان نیز شد. پسران او صیدون و حِت بودند. در روایات اسلامی کنعان پسر نوح محسوب شده است. در برخی روایات نیز او را پسر کوش و پدر نمرود دانسته اند.

معنی کلمه کنعان در ویکی واژه

شهر یا دهکده باستانی فنیقی یا سوری واقع در ساحل شرقی دریای مدیترانه و محل زیست برخی از پیامبران بنی‌اسرائیل چون حضرت یعقوب و پسرش یوسف. یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم‌مخور ..... کلبه احزان شود روزی گلستان غم‌مخور حافظ

جملاتی از کاربرد کلمه کنعان

یوسفا حسن تو را مردم کنعان نخرند جانب مصر روان شو که خریدار آنجاست
در مصر، عزیزان وطن رانکند یاد بویی ز وفا با مه کنعانی من کو؟
سراغ یوسف مصری ز ناتوانان جوی که چشم های فرو رفته، چاه کنعانی است
سکونتگاه‌های دائمی تنها چند سده بعد در حدود ۲۸۰۰–۳۰۰۰ سال پیش از میلاد در عصر برنزِ آغازین و در تپهٔ جنوب شرقی در قالب یک روستای کوچک شکل گرفت. ساکنان شهر در این دوران کنعانیان بوده‌اند، که به عقیدهٔ باستان‌شناسان با پذیرش کیش یکتاپرستی بر محور یهوه بنی‌اسرائیل را شکل دادند.
در داستان اوگاریتی، بعل که خدای طوفان است با هدف تحکیم پادشاهی‌اش، خدایان آب‌ها و زیرزمین (یم و موت) را شکست می‌دهد و جایگزین ال می‌شود. این داستان به قرن چهاردهم قبل از میلاد تعلق دارد. احتمالاً بادی که در ۱:۲ در روایت پیدایش می‌وزد، با بادی که بعل برای شکست‌دادن خدای دریا به کار گرفت مرتبط است. می‌توان باب اول سفر پیدایش را نسخه کمتر اسطوره‌ای داستان کنعانی محسوب کرد.
دیده ی یعقوب بر راه امید تا دگر یوسف به کنعان کی رسد
ماجرای فتح کنعان به دست بنی‌اسرائیل و به رهبری یوشع بن نون که به پیروزی آنان بر ساکنان کنعان منجر شد در کتاب یوشع ذکر شده‌است.
ای عزیز ار سوی کنعان بگذری گویدت یعقوب اهلا یا بنی
جنس مرا به تاجر کنعان چه نسبت است؟ صد بار من ز گرمی بازار سوختم
ازین صحرای کنعان کز حسد چاهی است هرگامش زلیخا گوش برزنگ است زود ای کاروان بگذر
او یوسف کنعانی است، نامش را نمی‌دانم
گویش‌های آرامی منطقه‌ای در غرب هم همان سرگذشتی را داشتند که برای این گویش‌ها در شرق رخ داد. آن‌ها را به راحتی می‌توان از گویش‌های شرقی و آرامی پادشاهی تشخیص داد. در این مناطق، آرامی در کنار گویش‌های کنعانی استفاده می‌شد و پس از چندی در قرن یکم پیش از میلاد جای فینیقی را گرفت. آرامی همچنین جای زبان زبان عبری را نیز به عنوان زبان گفتار در اوایل قرن چهارم پیش از میلاد گرفت.
چشم پل کز انتظار شاه آب آورده بود شد منور همچو چشم پیر کنعان در زمان
برنتابد قهرمان عشق استغنای حسن ماه کنعان را به جرم ناز در زندان کند
گر نبودی پیر کنعان بوی پیراهن شناس کور ماندی در برش گر دوست عریان آمدی