کناره گیری

کناره گیری

معنی کلمه کناره گیری در لغت نامه دهخدا

کناره گیری. [ ک َ / ک ِ رَ / رِ ] ( حامص مرکب ) عزلت. اعتزال. گوشه گیری. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه کناره گیری در فرهنگ عمید

۱. کناره جویی، گوشه نشینی.
۲. دست برداشتن از کاری.

معنی کلمه کناره گیری در فرهنگ فارسی

دوری کردن اعتزال کناره گیری : در رفتار و طرز برخوردش نوعی اعتراض و کناره جویی غمز آلود دیده میشد که بنظر مرد نا خوش آیند و مکارانه آمد .

معنی کلمه کناره گیری در دانشنامه عمومی

کناره گیری از سلطنت یعنی رها کردن رسمی قدرت فرمانروایی و سلطنت که توسط پادشاه صورت می گیرد. کناره گیری ها نقش هایی مهم و گوناگون را در امر جانشینی در پادشاهی ها ایفا کرده است.

معنی کلمه کناره گیری در دانشنامه آزاد فارسی

کناره گیری (abdication)
چشم پوشی اختیاری فرمانروا یا پادشاه از مقام یا موقعیت خود، معمولاً از سلطنت. کناره گیری را نباید با برکناری اشتباه گرفت که در آن فرمانروا، هرچند شاید به ظاهر کناره گیری کرده باشد، به زور از مقام خود خلع می شود. شاید چنین تصور شود که نیکلای دوم، تزار روسیه، در ۱۹۱۷ و کنستانتین دوم، پادشاه یونان، در ۱۹۶۷ کناره گیری کرده اند، ولیدر واقع آ ن هابرکنار شدند. کینکیناتوس دوبار در ۴۵۸ و ۴۳۹پ م، سولا در ۷۹پ م، شارل پنجم، امپراتور مقدّس رم، در ۱۵۵۵م، فیلیپ پنجم، پادشاه اسپانیا، در ۱۷۲۴، و ادوارد هشتم، پادشاه انگلستان، در ۱۹۳۶، به منظور کسب آزادی های بیشتر در زندگی خصوصی خود، به معنی دقیق کلمه از مقام خود کناره گرفتند.

جملاتی از کاربرد کلمه کناره گیری

از دیده و دل کناره گیرید وحشی نگهان، غزالم آمد
ور از بر من کناره گیری آیم برت از کنار دیگر
بچه رو کناره گیری ز میان ما که خواجو چو کمر شدست راضی بکناری از میانت
سیم آنکه ز خلق این جهان تو کناره گیری و باشی تو نیکو