کمرنگ

معنی کلمه کمرنگ در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه که دارای رنگی ضعیف و پریده باشد مقابل پر رنگ .

جملاتی از کاربرد کلمه کمرنگ

پس از مصدومیت‌های پی در پی اکسلید، وی نتوانست حضور خودش در ترکیب اصلی تیم ثابت کند. در نتیجه حضورش در تیم کمرنگ‌تر شد و در اکثر بازی‌های لیورپول در نیمکت حضور داشت.
اسکاندیم فلزی به رنگ سفید تا نقره‌ای است که ممکن است زمانی که در معرض هوا قرار می‌گیرد رنگ آن به زرد کمرنگ یا بنفش تغییر پیدا کند. این عنصر نسبتاً نرم است و شبیه ایتریم و فلزات کمیاب در پوسته زمین مثل تیتانیم و آلومینیم می‌باشد. این عنصر فلزی سبک‌وزن و دارای نقطه ذوب بالاتر آلومینیم است که برای ساخت بدنه هواپیماها نیز استفاده می‌شود. قیمت اکسید اسکاندیم حدود ۷۵ دلار در گرم است.
ز آب خوردن بسیار، گل شود کمرنگ مباش ای بت گلچهره، در شراب حریص
برخی محققان معتقدند که الله، خدای آفریدگار دست‌نیافتنی بود که اهمیتش کم‌کم زیر سایهٔ ایزدان مجسم کمرنگ شده بود. رنه دوسو[الف] معتقد است که الله برخلاف هبل، تندیس و بتی نداشته و لذا حجرالاسود را نماد الله قرار داده‌اند.