کمبود

معنی کلمه کمبود در لغت نامه دهخدا

کمبود. [ ک َ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) کم بودن. کمی. قلت. نقصان ؛ کمبود غذا. کمبود عواید. ( فرهنگ فارسی معین ). کسر. کم آمد. نقص. نقیصه. منقصت : کمبود خواربار سبب غلاء آن گردید. از این پارچه یک چارک کمبود دارم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- کمبود داشتن ؛کسر داشتن. به اندازه کافی و لازم ، موجود نداشتن چیزی.
|| چیزی یا پولی که در هنگام تراز کردن حساب یاپرداخت وام کم می آید. ( فرهنگستان ). در تداول کمبودی استعمال کنند و صحیح نیست. ( فرهنگ فارسی معین ). || جای خالی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه کمبود در فرهنگ معین

(کَ ) (مص مر. ) ۱ - کمی ، کاستی . ۲ - چیزی که در هنگام تراز کردن حساب کم آید.

معنی کلمه کمبود در فرهنگ عمید

۱. کم بودن، نقصان.
۲. کمی ، آنچه هنگام شمردن یا وزن کردن چیزی از مقدار معین کم بیاید.

معنی کلمه کمبود در فرهنگ فارسی

مصدرمرخم کم بودن، کمی، نقصان، آنچه که هنگام شمردن یاوزن کردن چیزی ازمقدارمعین کم بیاید
۱ - کمی قلت اندکی نقصان : کمبود غذا کمبود عواید : ( کمبود را خرواری دومن حساب کند ) . ۲ - چیزی یا پولی که در هنگام تراز کردن حساب کم میاید . توضیح در تداول کمبودی استعمال کنند و صحیح نیست بهبود .

معنی کلمه کمبود در ویکی واژه

mancanza
deficit
کمی، کاستی.
چیزی که در هنگام تراز کردن حساب کم آید.

جملاتی از کاربرد کلمه کمبود

دگر باره گفت این چه کمبودگیست؟ شفاعت درین پرده بیهودگیست
آمفتامین‌هایی که با عنوان دارو و با تجویز روانپزشک یا پزشک مصرف می‌شوند به درمان اختلال بیش فعالی/کمبود توجه کمک شایانی می‌نمایند.
کمبود این آنزیم منجر به تجمع گلیکوزآمینوگلیکان‌ها در لیزوزوم‌ها می‌شود و در نهایت، ممکن است بیماری «موکوپلی‌ساکاریدوز نوع ۴» را ایجاد کند.
هر دلیلی که برای شکل گیری اعتیاد به عشق و رابطه در خود پیدا کردید قدم ذوم رو به رو شدن و مقابله با آن است. اگر این دلیل کمبود اعتماد به نفس باشد برای تقویت اعتماد به نفس در خود تلاش کنید. اگر این دلیل تنهایی است در مورد راه های مقابله با آن مطالعه کنید و اگر به دلیل رد شدن توسط دیگران درگیر اعتیاد به رابطه ی رمانتیک شده اید سعی کنید ریشه ی این رد شدن ها را پیدا کرده و آن را از میان بردارید.