کم حرف
معنی کلمه کم حرف در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه کم حرف
خموشیها عجب شیرین زبانی است لب کم حرف رنگین داستانی است
مزاج نازکم حرف پریشان برنمیتابد یکی برگ گلم کز جنبش باد صبا افتم
با لب او کار دندان می کند سین سخن زین سبب کم حرف افتاده است آن شیرین دهن
نه از نازست اگر کم حرف افتاده است لبهایش قلم چون تنگ شق افتد رقم زو دیر میریزد
از چشم اهل هند، سخن آفرین ترم عاجز نیم چو طوطی کم حرف در سخن
خوش عقیقی است لعل کم حرفش که به زیر زبان خاموشی است
کم حرف بودنش نمک خوان الفت است داغ کناره اش گل دامان الفت است
غیر از لب کم حرف تو ساقی نشنیدم جائیکه میان می و ساغر شکرآبست
هست کم حرفی حدیثی معنیش فهمیدگی از کتاب عقل سطری دان لب خاموش را
گر شود مدی از ادای تو کم حرف غم در دلت شود مدغم