کلیم
معنی کلمه کلیم در لغت نامه دهخدا

کلیم

معنی کلمه کلیم در لغت نامه دهخدا

کلیم. [ ک َ ] ( ع ص ) هم سخن. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آنکه با او سخن گویی. ( از اقرب الموارد ). || سخنگو. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). کلام و سخن کننده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || خسته. ( منتهی الارب ). مجروح. ( آنندراج ). خسته و مجروح. ج ، کَلمی ̍. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
کلیم. [ ک َ] ( اِخ ) لقب موسی علیه السلام. ( منتهی الارب ). لقب موسی علیه السلام ، چرا که اکثر با حق تعالی کلام می کردند. ( آنندراج ) ( غیاث ). کلیم اﷲ. لقب موسی ( ع ) پیامبر بنی اسرائیل. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
اندر فضایل تو قلم گویی
چون نخله کلیم پیمبر شد.منجیک.دویست و پنجه و چارش ز عمر چون بگذشت
بشدشعیب و عیال کلیم شد دختر.ناصرخسرو.کلیم آمده خود با نشان معجز حق
عصا و لوح و کلام و کف و رخ انور.ناصرخسرو.می شنیدی ندای حق و جواب
باز دادی چنانکه داد کلیم ؟ناصرخسرو.در امان ایزدی از غرق و حرق روزگار
همچو در آتش خلیل و همچو در دریا کلیم.سوزنی.گر گشاداز دل سنگی ده و دو چشمه کلیم
من بسی معجز از اینسان به خراسان یابم.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 299 ).عصای کلیم ار به دستم بدی
به چوبش ادب را ادب کردمی.خاقانی.بهر وا یافتن گم شده نعلین کلیم
والضحی خواندن خضر از در طاها شنوند.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 103 ).سوی حریم خلافت ترا همان آتش
نموده راه که اول کلیم را سوی طور.ظهیر فاریابی ( از لباب الالباب ).خلیل از خیلتاشان سپاهش
کلیم از چاوشان بارگاهش.نظامی.ثابت این راه مقیمی بود
همسفر خضر کلیمی بود.نظامی.سر برآور از گلیمت ای کلیم
پس فروکن پای بر قدر گلیم.مولوی.از کلیم حق بیاموز ای کریم
بین چه می گوید ز مشتاقی کلیم.مولوی.عصای کلیم اند بسیارخوار
به ظاهر نمایند زرد و نزار.سعدی.کلیمی که چرخ فلک طور اوست
همه نورها پرتو نور اوست.( بوستان ).وگر مراد وی از این سخن عناد من است

معنی کلمه کلیم در فرهنگ معین

(کَ ) [ ع . ] (ص . ) هم سخن ، هم صحبت .

معنی کلمه کلیم در فرهنگ عمید

= کلیم اللـه

معنی کلمه کلیم در فرهنگ فارسی

ملک الشعرائ ابوطالب کاشانی ( ف . ۱٠۶۱ ه ق . / ۱۶۵٠ م . ) . وی در همدان متولد شد ولی بسبب اقامت طولانی در کاشان به کاشانی مشهور گردید . مدتی در شیراز سرگرم تحصیل علوم بود. در عهد جهانگیر بهندوستان رفت و باز بایران آمد و بار دیگر بهندوستان بازگشت و چندی بمدح امرای درباری و دولتی هند مشغول بود تا سمت ملک الشعرایی دربار شاهجهان یافت. وی اواخر عمر را در کشمیر گذرانید .کلیم در انواع شعر دست داشت . قصیده و مثنوی را نیکو میسرود ولی مهارت او در غزل است که در آن مضامین تازه و دقیق دارد. وی در ایجاد معانی و تخیلات لطیف و وارد کردن کلمات زبان محاوره در شعر چیره دست است . دیوان او مکرر در ایران و هند بطبع رسیده .
هم سخن، هم صحبتکلیم الله:لقب حضرت موسیکلیمی:پیروحضرت موسی، یهودی
( صفت ) ۱ - سخنگو . ۲ - هم سخن .

معنی کلمه کلیم در فرهنگ اسم ها

اسم: کلیم (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: kalim) (فارسی: کليم) (انگلیسی: kalim)
معنی: هم سخن، سخنگو، لقب موسی ( ع )، ( کلیم الله، ( اَعلام ) کلیم کاشانی: [قرن هجری] شاعر ایرانی متولد همدان، که در کاشان نشأت یافت و بیشتر عمرش را در هند گذراند، از پیشگامان سبک شعر معروف به هندی، دیوانش چاپ شده است، مرثیه ی بلند او درباره ی واقعه ی کربلا بسیار معروف است، ( عربی ) ( در قدیم ) ( = کلیم الله )

معنی کلمه کلیم در دانشنامه عمومی

کُلیم که کولیم هم نوشته میشود یکی از روستاهای مازندرانی زبان شهرستان مهدی شهر در استان سمنان است. بر پایه سرشماری سال ۱۳۸۵، جمعیت این روستا ۴۱ نفر ( ۲۱ خانوار ) و در سال ۱۳۷۵، ۶۶ نفر ( ۲۳ خانوار ) بوده است.
معنی کلمه کلیم در فرهنگ معین
معنی کلمه کلیم در فرهنگ عمید

معنی کلمه کلیم در ویکی واژه

هم سخن، هم صحبت.

جملاتی از کاربرد کلمه کلیم

نه همین از چرخ می‌آید ستم بر من کلیم بر سرم هر ذره خاک آشیانی می‌شود
ترک این هرزه روی‌ها نتوان کرد، کلیم نمکش رفت چو دیوانه به ویرانه نشست
سر گذشت مصر و فرعون و کلیم می توان دیدن ز آثار قدیم
حکیمان با کلیمان دوش بردوش که اینجا کس نگوید «لن ترانی»
پس از جنگ، کلیمایتیس به هامبورگ در آلمان نقل مکان کرد و در اواخر دهه ۱۹۷۰ در آنجا پیدا شد. پلیس هامبورگ تحقیقاتی را دربارهٔ وی آغاز کرد، اما کلیمایتیس پیش از محاکمه شدن، در سال ۱۹۸۸، درگذشت.
کلیم از سفر آوارگی چو مطلب شد جریده می‌روم و رهنما نمی‌خواهم
سکانس‌های شروع و پایانی نسخهٔ انیمه، دارای ویژگی‌هایی نظیر نقاشی‌های هنری از شخصیت‌های اصلی داستان است. این شخصیت‌ها بر اساس سبک‌های نقاشی گوستاو کلیمت، نقاش نمادگرای اتریشی کشیده شده‌اند که شامل بوسه و دیگر آثار مشابهی با تقلید ژست‌ها، رنگ‌ها و الگوهای دیگر این نقاش هستند.
هنگامی که آلمان نازی در ژوئن ۱۹۴۱ لیتوانی را اشغال کرد، در آغاز عملیات بارباروسا، کلیمایتیس یک واحد نظامی متشکل از تقریباً ۶۰۰ عضو تشکیل داد، که زیرمجموعه جبهه کنشگران لیتوانی یا دولت موقت لیتوانی نبود و با ارتش شوروی برای کنترل شهر کاوناس به درگیری پرداخت. در شامگاه ۲۳ ژوئن، بیشتر شهر در دست شورشیان قرار گرفت.
کلیمانجارو یکی از استان‌های کشور تانزانیا می‌باشد و مرکز این استان شهر موشی می‌باشد و کوه کلیمانجارو در این استان قرار دارد.
با انقلاب ۱۹۸۹ و فروپاشی کمونیسم، پس از پنجاه سال ادبیات آزاد شد؛ اما پس از آن دیگر مقدر نبود نویسنده‌ها را در قالب نسل‌های معین یا چارچوب‌های زمانی طبقه‌بندی کرد. بعد از فروپاشی شمار نویسنده‌ها به اندازه‌ای زیاد شد که چارچوب‌های زمانی یا سبک‌های نوشتار از بین رفت. گروه دوم متعلق به نسل ۱۹۳۶ تا ۱۹۴۰ هستند. معروف‌ترین چهره این نسل واتسلاو هاول بود. گروه سوم که از کارشان جلوگیری می‌شد، نسل ۱۹۶۰ هستند که به دلیل اشغال شدن کشور به دست شوروی، آسیب زیادی دیدند. کوندرا و ایوان کلیما در این میان بودند. گروهی هم بود که به هیچ جریانی تعلق نداشتند.
شعرم چو گشت معجزه و سحر از او بکاست گفتند همگنان تو کلیمی و این عصاست
بقای نوح و محل خلیل و قرب کلیم یکی بیاب و دوم بطلب و سیوم بشمر
دماغ درد سر دولت از کجاست کلیم؟ گرفتم این‌که هما سایه کرد بر سر ما
اگون شیله در تولن، اتریش متولد شد. او از سنین پایین شروع به طراحی کرد و تا سال ۱۹۰۶ خود صاحب سبکی منحصر به فرد بود. شیله که بسیار متأثر از جنبش نمادگرایی بود، از سال ۱۹۰۶ تا ۱۹۰۹ در آکادمی ویینا تحصیل کرد و در سال ۱۹۰۷ با گوستاو کلیمت، یکی از اعضای عمدهٔ جنبش نمادگرایی، آشنا شد.
چون کلیم از مال قارون این فقیران بی نیاز چون خلیل از ملک نمرود این گدایان فارغند
پیش آن چشمی که باز و رهبرست هر گلیمی را کلیمی در برست
برخی از مشهورترین هنرمندان آن دوره، دانشجویان آموزشگاه هنر و صنایع دستی بودند، از جمله: آنی آلبرس، پیتر بهرنز، رنه بری، اتو دیکس، کارل دولدیگ، هورست پی. هورست، گوستاو کلیمت، اسکار کوکوشکا، اگون شیله و اسکار شلمر. بسیاری از دانش‌آموزان پذیرفته شده در مدرسۀ هنری معروف باوهاوس قبلاً در مدارس هنر و صنایع دستی تحصیل کرده بودند.