کلیز

معنی کلمه کلیز در لغت نامه دهخدا

کلیز. [ ک َ ] ( اِ ) به معنی زنبور باشد. ( برهان ) ( از جهانگیری ) ( آنندراج ). نحل. منج انگبین. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
آن میوه که در حلاوتش نیست بدل
یارب نرسد به هیچ نوعیش خلل
هر دانه از آن تخم ، کلیز عسل است
یک دانه از آن شود کدوهای عسل.( از جهانگیری در وصف خربزه ).و رجوع به کلیزدان شود.
کلیز. [ ک َ ] ( اِخ ) نام موضعی است به یک منزلی ری. ( قاموس ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). جایی است بر یک منزل از ری. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه کلیز در فرهنگ معین

(کِ ) (اِ. ) زنبور، خانة زنبور.

معنی کلمه کلیز در فرهنگ عمید

زنبور.

معنی کلمه کلیز در فرهنگ فارسی

( اسم ) زنبور . ( آن میوه که در حلاوتش نیست بدل یارب نرسد بهیچ نوعیش خلل ) . ( هر دانه از آن تخم کلیز عسل است یک دانه از آن شود کدو های عسل ) . ( بنقل جهانگیری در وصف خربزه )

معنی کلمه کلیز در ویکی واژه

وبز
زنبور، خانة زنبور.

جملاتی از کاربرد کلمه کلیز

پدر کیننیرد، آرتور کیننیرد (دهمین لرد کیننیرد) قبل از تصاحب کرسی خود در مجلس اعیان، یک بانکدار و نماینده مجلس بود. مادر وی ماری جین کیننیرد بود. وی در لندن متولد شد و در کالج ایتن و کالج ترینیتی (کمبریج) تحصیل کرد و در سال ۱۸۶۹ مدرک لیسانس گرفت. وی کارمند بانک بارکلیز نیز بود.