معنی کلمه کلکم در لغت نامه دهخدا
سرواست و کوه سیمین جز یک مثال سوزن
حصن است جان عاشق و آن غمزگانش کلکم.( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 353 ).
کلکم. [ ک َ ک َ ] ( اِ ) قوس قزح. ( برهان ) ( آنندراج ). آژفنداک و قوس قزح. ( ناظم الاطباء ). کرکم. قوس قزح. ( فرهنگ فارسی معین ). || بمعنی کافتن هم گفته اند. ( از برهان ) ( از آنندراج ). کافتگی و شکافتگی. ( ناظم الاطباء ).