معنی کلمه کلنگ در لغت نامه دهخدا
کلنگی می زند چون شیر جنگی
کلنگی نه که او باشد کلنگی نظامی ( خسرو و شیرین چ وحید ص 254 ).- خانه کلنگی ؛ در تداول عامه ، خانه ای که ساختمان آن بحساب نیاید و به بهای زمین خرید و فروش شود.
کلنگ. [ ک ُ ل َ ] ( اِ ) پرنده ای است کبودرنگ و درازگردن بزرگتر از لک لک که او را شکار کنند و خورند و پرهای زیر دم او را بر سر زنند. ( برهان ). مرغی است بلندپرواز مانند غاز و غالباً بر لب آبها نشینند و بر هوا یک دسته آن به ترتیب و قطار و نظام پرواز کند. ( آنندراج ). کلنگ پرنده کبودرنگ و بزرگتر از لک لک و مأکول. ( از ناظم الاطباء ). در پهلوی ، کلنگ و در کردی ، کولینک . ( از حاشیه برهان چ معین ). پرنده ای است عظیم الجثه از راسته درازپایان که جزو پرندگان مهاجر محسوب است. این پرنده دارای منقاری قوی و نوک تیز و بالهای وسیع است و بالای سرش برهنه و بدون پر می باشد. در حدود 12 گونه از این پرنده شناخته شده که در سراسر گیتی منتشرند. کلنگ در نقاط مردابی و معتدل می زید و در موقع مهاجرت دسته هایی بشکل V می سازد و معمولاً در موقع سرما به طرف جنوب مهاجرت می کنند. پرهای برخی از کلنگ ها خاکستری و بعضی تیره تر و برخی در ناحیه گردن خاکستری مخلوط با قهوه ای است. بعضی در قسمت بالها دارای پرهای سیاه رنگ هستند در حالی که منقار و پرهای گونه ای از آنها کاملاً سفید است. بلندی این پرنده به یک متر و گاهی به یک متر و نیم می رسد. غرنوق. غرنیق. غرانق. کرکی. قلنگ. قرنگ. قلنگه. غار قلنگ. توضیح اینکه دربرخی مآخذ غم خورک ( حواصیل ) را که نام علمیش هرون می باشد و به ترکی «درنا» گفته می شود کلنگ ذکر کرده اند و بهمین علت در مآخذ مختلف در تعریف های مربوط به غم خورک ( درنا ) و کلنگ تفاوت وجود دارد. ( از فرهنگ فارسی معین ). رَهو. خبرجل. غرنوق. غرنیق. غرنوق. ( منتهی الارب ). کرکی. ( نصاب الصبیان ) :