کلاهخود

معنی کلمه کلاهخود در لغت نامه دهخدا

کلاهخود. [ ک ُ ] ( اِ مرکب ) کله خود. خود. کلاهی از آهن ، فولاد یا فلز دیگر که سپاهیان بر سر گذارند. مغفر.( فرهنگ فارسی معین ). پوششی از چرمهای مخصوص و پخته شده یا از فلز برای محافظت سر و گردن و گاه صورت جنگجویان. کاسک . ( از لاروس ). و رجوع به کلاه و کلاخود و خود و کله خود و مغفر شود.

معنی کلمه کلاهخود در فرهنگ معین

( ~ . ) (اِ. ) کلاه آهنی ، کلاه فلزی .

معنی کلمه کلاهخود در فرهنگ عمید

کلاه آهنی، کلاه فلزی که در جنگ بر سر می گذارند، خود.

معنی کلمه کلاهخود در فرهنگ فارسی

( اسم ) کلاهی از آهن فولاد یا فلز دیگر که سپاهیان بر سر گذارند مغفر .

معنی کلمه کلاهخود در فرهنگستان زبان و ادب

{helmet , helm} [علوم نظامی] نوعی کلاه که نظامیان از آن برای محافظت از سر در برابر اصابت گلوله یا ترکش استفاده می کنند

معنی کلمه کلاهخود در دانشنامه آزاد فارسی

کُلاهخود
(یا: مغفر؛ ترگ؛ ترک) کلاهی فلزی که سربازان هنگام جنگ یا تشریفات نظامی بر سر می گذارند. در شاهنامه ساخت آن به جمشید نسبت داده شده است. سابقۀ تاریخی استفاده از آن در ایران به دورۀ هخامنشی می رسد. خودهای ایرانی بیشتر از فولادهای سخت و محکم ساخته می شد و دو بخش داشت. بخش بالایی آن که کلاه بود و بر سر گذاشته می شد و بخش دیگر، یال های اطراف آن بود که از زره بافته شده تشکیل می شد و به جز قسمت چهره بقیۀ اطراف سر را از گزند تیغ دشمنان نگاه می داشت. زیر کلاهخود هفت لایه از نمد یا رشته های ابریشم خام بر سر می نهادند تا سر دربرابر آسیب شمشیر و گرز نگه داشته شود. بخش فولادین کلاهخودها بیشتر با زرکوبی آرایش می یافت و بر آن جمله ها و دعاهایی با مفتول های زرین نوشته یا کوبیده می شد. در بالای کلاه، قبه ای نیزه مانند با میله ای بلند می ساختند که بر آن پرچمی کوچک از پارچۀ رنگین آویخته می شد تا سپاهیان به دست افراد خودی کشته نشوند. در دو سوی کلاه دو میلۀ توخالی کوچک نیز ساخته می شد که در آن پرهای زیبایی از دُم شترمرغ یا طاووس می گذاشتند. در میان کلاه در بالای پیشانی دریچۀ مشبک متحرکی تعبیه شده بود که هنگام جنگ برای نگهداری از چهره و دفاع از گزند شمشیر، آن را پایین می کشیدند. کلاهخود سربازان جنگی امروزی شکل تغییریافتۀ خودهای قدیمی است.

معنی کلمه کلاهخود در ویکی واژه

کلاه جنگی، کلاه آهنی، کلاه فلزی.

جملاتی از کاربرد کلمه کلاهخود

از بس که محو لذت زخمند بیدلان بر سر کلاهخود فراموش کرده‌اند
آتروپاتکان دارای یک سپاه دایم ۵۰ هزار نفری برای محافظت از مرزها و نبردها بود آتروپات با تشکیل یک ارتش دایم می‌خواست از میزان امنیت حکومتش اطمینان پیدا کند و اقتدار خود را به رقبای سلوکی خود نیز نشان دهد ارتش آتروپاتکان سپاه عجیبی بود زیرا نوع جنگیدن این ارتش آمیزه‌ای از پارسی و یونانی و مادی بود و سبک بسیاری قوی ایجاد کرده بود همچنین تمامی سپاه حتی کمانداران به زره و کلاهخود مجهز بودند