کلاله
معنی کلمه کلاله در لغت نامه دهخدا

کلاله

معنی کلمه کلاله در لغت نامه دهخدا

کلاله. [ ک ُ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) موی پیچیده را گویند و به عربی مجعد خوانند و بمعنی کاکل. ( برهان ). بمعنی زلف پیچیده که به عربی مجعد خوانند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). موی پیچیده و بمعنی زلف نیز آمده و به کاف فارسی ( گلاله ) نیز آمده. ( غیاث ).بمعنی کاکل و پرچم نیز استعمال می شود و بیشتر زلف وکاکل اهالی تبرستان خاصه دیالمه گیلان چنین است... و آن را کلالک نیز گویند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). موی پچیده تابدار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). زلف آویزان بر پیشانی و کاکل. ( ناظم الاطباء ) :
گشت جهان کودک دوازده ساله
از سمنش روی و از بنفشه کلاله.ناصرخسرو.از عشق آن دو نرجس وز مهر آن دولاله
بی خواب و بی قرارم چون بر گلت کلاله.سنائی.سر کلاله او برگ لاله بسپردی
اگر نسازدی آن لاله از کلاه سپر.سوزنی.ظلمتی گشته از نواله نور
لاله ای رسته از کلاله حور.نظامی.سرنهادم خمار می در سر
بر گل خشک با کلاله تر.نظامی.چون دید که دیلمست خاموش
کردش ز کلاله کوردین پوش.نظامی ( لیلی و مجنون ص 243 ).گوهر به کلاله کان برافشاند
وز گوهرکان شه سخن راند.نظامی.اگر کلاله مشکین ز رخ براندازی
کنند در قدمت عاشقان سراندازی.سعدی.نسیم در سر گل بشکند کلاله سنبل
چو از میان چمن بوی آن کلاله برآید.حافظ.ز دست برد صباگرد گل کلاله نگر
شکنج گیسوی سنبل ببین بروی سمن.حافظ.آن نافه مراد که می خواستم زبخت
در چین زلف آن بت مشکین کلاله بود.حافظ.بت دیلم مه مشکین کلاله
به مشکین چین گرفته روی لاله.( از انجمن آرا ).ایا شکسته سر زلف ترک شیرازی
کلاله های تو جراره های اهوازی.هدایت ( از آنندراج ).هر شب به یاد طره مشکین کلاله ای
مائیم و گوشه ای و سرشکی و ناله ای.هدایت ( از آنندراج ).- کلاله خاک ، توده خاک :
بر فرق چمن کلاله خاک
پیچیده شود چو مار ضحاک.نظامی. || دسته گل. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). جام گل. کاسه گل : در فصل ربیع کلاله لاله از قلال جبال... چون قندیل عقیقین از صوامع رهابین تابان. ( سند بادنامه ص 120 ).

معنی کلمه کلاله در فرهنگ معین

(کَ لَ ) [ ع . کلالة ] (مص ل . ) مانده شدن ، خسته شدن .
(کُ لِ ) (اِ. ) ۱ - موی پیچیده و مجعد. ۲ - برجستگی بالای مادگی گیاه .
(کَ لَ یا لِ ) [ ع . کلالة ] (اِ. ) کسی که نه فرزند دارد نه پدر.

معنی کلمه کلاله در فرهنگ عمید

۱. کسی که نه پدر دارد و نه فرزند.
۲. آن که بستۀ کسی باشد اما از خویشان نزدیک مانند پسر و برادر نباشد و از خویشان دور باشد.
۱. = کاکل: نسیم در سر گل بشکند کلالهٴ سنبل / چو از میان چمن بوی آن «کلاله» برآید (حافظ: ۴۷۶ ).
۲. (زیست شناسی ) قسمت بالای مادگی گل، برجستگی یا رشته های بالای مادگی گیاه.

معنی کلمه کلاله در فرهنگ فارسی

موی پیچیده، دسته موی، کاکل، غلاله هم گفته شده
( اسم ) ۱ - موی پیچیده مجعد : ( ز دستبرد صبا گرد گل کلاله نگر شکنج گیسوی سنبل ببین بروی سمن ) . ( حافظ ) ۲ - کاکل . ۳ - دست. گل . ۴ - بر جستگیها یا رشته های بالای مادگی گیاه .

معنی کلمه کلاله در فرهنگ اسم ها

اسم: کلاله (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: kolāle) (فارسی: کلاله) (انگلیسی: kolale)
معنی: بالاترین بخش مادگی گل، ( به مجاز ) زلف، کاکل به ویژه زلف تاب دار و مجعد، ( در گیاهی ) بالاترین بخش مادگی گل که برای جذب دانه های گَرده، نگه داشتن و رویاندن آنها و تولید میوه است، بخشی از گل که برای جذب دانه های گرده، نگه داشتن و رویاندن آنها، و تولید میوه است، کاکل

معنی کلمه کلاله در فرهنگستان زبان و ادب

{crown} [معماری و شهرسازی] قسمت فوقانی طاق و گنبد
{stigma} [زیست شناسی] بخش انتهایی مادگی که دانه های گَرده بر روی آن می نشیند * مصوب فرهنگستان اول

معنی کلمه کلاله در دانشنامه عمومی

کلاله (گلستان). کَلاله شهری از توابع بخش مرکزی و مرکز شهرستان کلاله در شرق استان گلستان، ایران است . و بعنوان سومین شهر بزرگ استان گلستان شناخته می شود.
این شهر در جادهٔ گرگان به مراوه تپه قرار گرفته است. بررسی باستان شناسان در شهر کلاله در استان گلستان تا کنون به شناسایی ۱۳۰ محوطه و تپه تاریخی و پیش از تاریخ منجر شده است. این کشف، تاریخ کلاله را به ۷۵۰۰ سال پیش رساند. در این بررسی ها که به منظور تهیه نقشه باستان شناسی کشور صورت می گیرد، یک سد ساسانی که از تاج آن ۶۰۰ متر آن باقی مانده است و یک مدرسه و مسجد قاجاری شناسایی شد. این شهر دارای فرودگاه است که این فرودگاه، فرودگاه اختصاصی «غلامرضا پهلوی» برادر محمدرضا شاه پهلوی بود. این فرودگاه ۳۱۵ هکتار دارد و در سه کیلومتری غرب کلاله واقع شده است.
شهر کلاله در سال ۱۳۸۴ خورشیدی رتبه نخست طرح پیشگیری از اعتیاد را دراستان گلستان بدست آورد.
جمعیت این شهر در سال ۱۳۸۵، برابر با ۲۸٫۰۳۵ نفر بوده است.
کلاله (میانه). کلاله یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان تیرچایی بخش کندوان شهرستان میانه واقع شده است.
معنی کلمه کلاله در فرهنگ معین

معنی کلمه کلاله در دانشنامه آزاد فارسی

کَلاله
اصطلاحی فقهی؛ به برادر و خواهر میت گویند. کلاله، یا ابوینی است، یا امی یا ابی. کلاله در طبقۀ دوم ارث قرار دارند. کلالۀ ابوینی، مانع ارث کلاله ابی می شود. کلاله امی، اگر تنها باشند یک ششم ارث می برند و اگر بیشتر باشند یک سوم ارث بین آن ها تقسیم می شود. کلالۀ ابی و ابوینی، گرچه با وجود مادر، از میت ارث نمی برند، امّا در صورتی که دو برادر، یا یک برادر و دو خواهر یا چهار خواهر باشند و پدر آنان نیز زنده باشد حاجب ارث مادر می شوند و درنتیجه مادر با وجود اولاد (کلاله) بیش از یک ششم ارث نمی برد و بدون اولاد سهم او از یک سوم به یک ششم تقلیل می یابد. کلاله در موارد دیه و قصاص ارث نمی برد.
کلاله (گیاهان). کُلالِه (گیاهان)(stigma)
سطح رویی انتهایی برچه. گرده روی آن می نشیند. کلاله غالباً زائده، زبانه یا کرک هایی کوتاه است که گرده را به دام می اندازد یا ترشحات چسبنده ای دارد که گرده به آن می چسبد.
کلاله (هنر). کُلالِه (هنر)
نگاره ای برای تزیین ترنج قالی. گاهی در دو سر آن، در بالا و پایین، دو طرح کوچک تر از ترنج به صورت نگاره های قرینه نقش می شود.

معنی کلمه کلاله در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کَلالَه به معنای وارثانی است که فرزند و پدر در میانشان نباشد.
کلاله در اصل به معنی احاطه است، تاج را از آن جهت اکلیل گویند که سر را احاطه می کند. پدران و فرزندان را لصیق میت گویند که ملاصق میت اند، و خواهران و برادران را کلاله گویند که در اطراف میت قرار دارند و او را احاطه کرده اند.
معنای اصطلاحی کلاله
در اصطلاح فقه، کلاله برادر و خواهر متوفّی است، خواه پدری تنها، یا مادری تنها، یا پدری و مادری، که روی هم، کلالات ثلاث خوانده می شوند. برادر و خواهر پدری را «کلاله ابی»، برادر و خواهر مادری را « کلاله امّی» و برادر و خواهر پدر و مادری را «کلاله ابوینی» گویند. در قرآن کریم در دو مورد از کلاله یاد شده است: «وَ اِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً اَوِ امْرَاَةٌ وَ لَهُ اَخٌ اَوْ اُخْتٌ فَلِکُلّ ِ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ؛ و اگر مردی بوده باشد که کلاله (خواهر یا برادر) از او ارث می برد، یا زنی که برادر یا خواهری دارد، سهم هر کدام، یک ششم است» «یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللّهُ یُفْتیکُمْ فِی الْکَلالَةِ اِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ اُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ وَ هُوَ یَرِثُها اِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ فَاِنْ کانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمّا تَرَکَ وَ اِنْ کانُوا اِخْوَةً رِجالاً وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ اْلاُنْثَیَیْنِ؛ از تو (در باره ارث خواهران و برادران) سؤال می کنند، بگو: خداوند، حکم کلاله (خواهر و برادر) را برای شما بیان می کند: اگر مردی از دنیا برود، که فرزند نداشته باشد، و برای او خواهری باشد، نصف اموالی را که به جا گذاشته، از او (ارث) می برد؛ و (اگر خواهری از دنیا برود، وارث او یک برادر باشد، ) او تمام مال را از آن خواهر به ارث می برد، در صورتی که (میّت) فرزند نداشته باشد؛ و اگر دو خواهر (از او) باقی باشند دو سوم اموال را می برند؛ و اگر برادران و خواهران با هم باشند، (تمام اموال را میان خود تقسیم می کنند؛ و) برای هر مذکّر، دو برابر سهم مؤنّث است» (حکم کلاله از جهت ارث بردن در حال اجتماع و یا در حال انفراد، و همچنین از جهت حاجب بودن برای ابوین، مفصل در کتب فقهیه بیان گردیده است.)تذکر نکته مهمی در اینجا ضروری است و آن اینکه معنای اینکه یک خواهر نصف را و دو خواهر ثلثین را اخذ می کند این نیست که باقی مال میت بدون وارث می ماند بلکه نصف را از باب سهم خودش و باقی را از باب رد می برد و همین حکم در باره اختین هم جاری است.
[ویکی شیعه] کَلالَه کسی که پدر، مادر و فرزندی ندارد که از او ارث ببرند. احکام ارث کلاله در قرآن و فقه آمده است.
کلاله به کسی می گویند که نه پدر و مادری دارد و نه فرزندی. در نظام قبیله ای چنین کسی کَلّ به شمار می آید که وابستگی او به بستگانش از میان رفته و طفیلی دیگران است.
قرآن کریم در آیات ۱۲ و ۱۷۶ سوره نساء به احکام ارث کلاله پرداخته است.

جملاتی از کاربرد کلمه کلاله

سیستانی‌ها بیشتر در مرکز و جنوب استان سکونت دارند و به گویش سیستانی صحبت می‌کنند؛ طبری‌ها در غرب و جنوب استان سکونت دارند و به زبان‌های طبری و فارسی صحبت می‌کنند. قزلباشان در رامیان، آزادشهر، مینودشت، کلاله و گالیکش و آذری‌ها در شهرستان گنبد کاووس و تعداد کمی در مینودشت و قزاق‌ها نیز بیشتر در گرگان و تکرها (ته‌کر) در نگین‌شهر سکونت دارند. ترکمن‌ها در بخش‌های شمالی، مرکزی و شمالی استان سکونت دارند. ترکمن‌ها سنی‌مذهب بوده و به زبان ترکمنی تکلم می‌کنند.
آق‌تقه قدیم، روستایی از توابع بخش مراوه تپه شهرستان کلاله در استان گلستان ایران است.
از خاک بنفشه‌ای که روید می‌دان که کلالهٔ جوانی است
که ناگه تاج آن مشکین کلاله رود بر باد همچون تاج لاله
آق چاتال، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کلاله در استان گلستان ایران است.
کلاله‌ات ز کنار تو ساخته بالین ز برگ گل زده خرگاه و در میان خفته
تا کی ز راه رشک برین و بر آن رویم بهر گل و کلالهٔ خوبان کلک زنیم
کر کلاله ز گل چهره براندازی باز ناله از جان و دل پیر و جوان برخیزد
یَسْتَفْتُونَکَ میپرستند از تو، قُلِ گوی، اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ اللَّه می‌فتوی کند شما را در کلاله، إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ اگر مردی بمیرد، لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ و او را هیچ فرزند نه وَ لَهُ أُخْتٌ و او را خواهری بود، فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ آن خواهر راست نیمی از میراث، وَ هُوَ یَرِثُها و این برادر میراث برد از وی، إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ اگر او را فرزندی نبود، فَإِنْ کانَتَا اثْنَتَیْنِ و اگر دو خواهر باشند فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَکَ ایشان را از مال دو سیک بود، وَ إِنْ کانُوا إِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً و اگر برادران و خواهران بهم باشند، فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ برادر راست چندان که دو خواهر را، یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ پیدا میکند خدای شما را احکام خویش أَنْ تَضِلُّوا تا در نادانی بیراه نشید، وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ (۱۷۶) و خدای بهمه چیز دانا است.
بسی ساقیان اندر آن سیم ساق معنبر کلاله مرصع نطاق
هست دو مشکین ‌کلاله بر مه رویش سر زده از گلبنی دو شاخهٔ ریحان
امیر گنه: مه دل‌بر به سون حوره تن سوسنه، قد سوره، کلاله بوره
التی اغاج کوچک، روستایی از توابع بخش مراوه تپه شهرستان کلاله در استان گلستان ایران است.
هستی گل ار کلاله ز سنبل فکنده گل سروی اگر که سرو ز گل آورد بری