معنی کلمه کفشدوز در لغت نامه دهخدا
پیر مردی لطیف در بغداد
دختر خود به کفشدوزی داد.سعدی ( گلستان ).مگو کفشدوز آن نگار فرنگ
کز و خانه برمن بود کفش تنگ.میرزاطاهر وحید ( از آنندراج ).|| ( اِ مرکب ) حشره ای است از رسته قاب بالان که دارای سه گونه میباشد و در اکثر نقاط زمین میزید. این حشره کوچک و کروی است و از شته ها تغذیه میکند.بدنش قرمزرنگ و دارای نقاط سیاه رنگ است. عده ای از کفشدوزها گاهی به مزارع یونجه حمله می کنند و موجب آفت میشوند. پینه دوز. کفشدوزک. ( فرهنگ فارسی معین ).