کفتگی. [ ک َ ت َ / ت ِ ] ( حامص ) شکافته شدن و ترکیده بودن. ( از برهان ) ( از آنندراج ). شکافتگی و ترکیدگی و رخنه و چاک و شکاف. ( ناظم الاطباء ). شق. تفصید. ( منتهی الارب ). تَرَک. تراک. غاچ. کافتگی. ( یادداشت مؤلف ). || در تداول طب قدیم آن را بر بیماری شقاق مقعد اطلاق می کردند : و مقعد را نیز بیماری کفتگی باشد و آن را به تازی شقاق المقعد گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). شقاق ؛ کفتگی لبهای شرج را گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). کفتگی. [ ک ُ ت َ / ت ِ ] ( حامص ) کوفتگی. || صدمه. || پیچیدگی. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه کفتگی در فرهنگ معین
(کَ تَ یا تِ ) (حامص . ) شکافتگی ، ترکیدگی .
معنی کلمه کفتگی در فرهنگ عمید
ترکیدگی.
معنی کلمه کفتگی در فرهنگ فارسی
شکافتگی ترکیدگی . کوفتگی یا صدمه یا پیچیدگی
معنی کلمه کفتگی در ویکی واژه
شکافتگی، ترکیدگی.
جملاتی از کاربرد کلمه کفتگی
شمیم خلد، گدای دیار کشمیرست شکفتگی گل خار بهار کشمیرست
شکفتگی شده عام آنچنان ز فیض هوا که هیچ فرق ز پیکان نمانده تا سوفار
شکفتگی ز می ناب تازگی دارد نشاط در ره سیلاب تازگی دارد
چون گریه است عاقبت هر شکفتگی با خنده جمع ساز چو مینا گریستن
برگهای گیاه به ۳۰ تا ۶۰ سانتیمتر (۱۲ تا ۲۴ اینچ) میرسند. گلها در مرحلهٔ غنچگی معمولاً به رنگ نارنجی مایل قرمز تا زرد و در مرحلهٔ شکفتگی به رنگ نارنجی تا زرد هستند. ارتفاع این گلها تا ۲۳ تا ۴۰ میلیمتر (۰٫۹۱ تا ۱٫۵۷ اینچ) نیز میرسد.
پایم نمی رسد به زمین از شکفتگی تا سوده ام به پای تو همچون رکاب چشم
زبس شکفتگی طبع خلق شادابست توان ز خنده گل بعد از این گلاب گرفت
آمد به من از تو مصرعی چند بلند دل را زشکفتگی شکر خند بلند
شکفتگی نپذیرد اگر غبار شوم ز سخت رویی دل عقده ای به کارم نیست
گل شکفتگی غنچه وقف صبحدم است به وقت صبح توان انتخاب خنده گل
می کاهم از شکفتگی خویشتن مدام شمعم که کس بهار مرا بیخوان ندید