کشیک. [ ک َ / ک ِ ] ( ترکی ، اِ ) پاسبان. نگهبان. || مرد پاسبان. ( ناظم الاطباء ). قراول. نگهبان پاسدار. || نوبت دار. ( یادداشت مؤلف ). || نوبت پاسبانی. ( آنندراج ). || وظیفه مراقبت در کارهای لشکری در مدتی محدود از شب یا روز. قراولی. ( یادداشت مؤلف ). - سرکشیک ؛ آنکه رئیس نگهبانان در وقت نگهبانی است. - کشیک آقاسی ( اصطلاح دوره صفویه ) ؛ پاسبان. نگهبان. - کشیک آقاسی باشی ؛ رئیس کشیکچی ها.
معنی کلمه کشیک در فرهنگ معین
(کِ ) [ تر. ] (اِ. ) پاسبانی ، نگهبانی .
معنی کلمه کشیک در فرهنگ عمید
پاس، نگهبانی.
معنی کلمه کشیک در فرهنگ فارسی
ماخوذازترکی، پاس، نگهبانیکشیکچی:نگاهبان، مراقب ۱ - نگاهبانی مراقبت پاس : ( میخواستند که بحوالی خوابگاه بکشیک و پاسبانی قیام نمایند ) . یا اهل کشیک . کشیکچیان قراولان : و اهل کشیک شب متفرق شده کشیکچیان روز هنوز نیامده بودند . یا در کشیک بودن . پاسدار بودن قراول بودن : ( از قور چیان ذو القدر که در کشیک بودند مصرنامی قور غلو بجوهه سلطان زخم کاری زده نا چیز گردانید ) . ۲ - پاسدار قراول .
معنی کلمه کشیک در ویکی واژه
پاسبانی، نگهبانی.
جملاتی از کاربرد کلمه کشیک
این قلعهها مربوط به دورههای یاغیگری بوده که مردم برای حفظ امنیت خود در مقابل یاغیهای محلی ساختهاند و در آن به نوبت کشیک میدادهاند.
علیقلیخان در سال ۱۲۵۹ بههمراه پدرش؛ ایلخانی و اسفندیار خان برادر بزرگش، به طهران احضار شدند و به دیدن ناصرالدین شاه رفتند. در این ملاقات تصمیماتی اتخاذ شد، از جمله اینکه این دو برادر، با صد سوار بختیاری، عضو کشیکخانه سلطنتی شدند، ولی اقامت اسفندیار خان و علیقلیخان در تهران طولانی شد و به تقاضای ظلالسلطان؛ حکمران اصفهان، شاه موافقت کرد که دو برادر به اصفهان برگردند.
چون که فارغ از آستانه شدم در رواق کشیکخانه شدم
اگر سرکار شوکت مدار فخر الامراء العظام سرکشیک و بندگان حشمت ارکان سردار مطلق خیال داوری و یاوری داشته باشند، هیچ حاجت به زحمت افزائی خاکسار و اعاده حکایت و شکایت نیست، خود می دانید این مشت تاریکی را من از کجا خورده ام بسیار دراز نفسی کردم، دلم تنگ است. استدعا دارم در مجالس از کلمه حق خاموشی نباشند که در این بلیت انباز و یار و معین و غمخواری که دارم سرکار والاست. ترا به مرتضی علی در نگارش ارقام و چگونگی حالات دو شاهزاده آزاده سیف الدوله و سیف الله میرزا دام اقبالهم دریغ مفرمای که پیوسته دیده در راه است.
امام وردی میرزا متخلّص به داور و ملقّب به کیشیک باشی، شاهزاده و شاعر ایرانی. پسر فتحعلی شاه قاجار. در پادشاهی پدر، ریاست کشیک سلطنتی را داشت و پس از مرگ او با گروهی از شاهزادگان با پادشاهی محمد شاه مخالفت کرد، ولی نتیجهای بهدست نیاورد و پس از قتل قائممقام فراهانی، در اردبیل زندانی شد (۱۲۵۱ق). و از زندان گریخت (۱۲۵۳ق).