کشف کردن. [ ک َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پرده برداشتن. روپوش از روی چیزی بر کنار کردن. از زیر سرپوش خارج کردن. ( یادداشت مؤلف ). || آزمودن. روشن کردن : زهر نوع اخلاق او کشف کرد. خردمند و پاکیزه دین بود مرد.سعدی ( بوستان ).بجای سکندر بمان سالها به دانادلی کشف کن حالها.حافظ. || آشکار کردن. هویدا کردن : ور ز بی سنگی سِرِّ دل خود کشف کند در زمان زیر و زبرسنگ شود همچو کشف.سوزنی.|| پیدا کردن. دست یافتن. یافتن. ( یادداشت مؤلف ) : در حال جوابی نبشت که اگر پیش از بلاغ کشف کنند از مؤاخذت ایمن باشند. ( گلستان ). || استنباط کردن. استخراج کردن. بدست آوردن. || حل کردن مشکلی را. از پیش برداشتن. راه حلی یافتن. || تفسیر کردن. شرح دادن. ( یادداشت مؤلف ).
معنی کلمه کشف کردن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - آشکار ساختن پیدا کردن : یکی جرید. اعمال خود نکردم کشف هزار کس را کردم بمدح ( حساب ) مستغرق . ( انوری ) ۳ - بر طرف کردن زایل کردن : اگر امروز سد این ثلمت و کشف این کربت نکنیم فردا ... ما را از انقیاد و تتبع مراد او چاره نباشد . ( مرز بان نامه )
معنی کلمه کشف کردن در ویکی واژه
scoprire
جملاتی از کاربرد کلمه کشف کردن
قوله تعالی: وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ الآیة... هر که بر بساط دولت دین از جام معرفت شربتی یافت، ساقی آن شربت سلطان سکینه بود، و سلطان سکینه را مقرّ عزادار الملک دل آمد، هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ و لطیفه دل منزلگاه صفت قدم امد، «ان القلوب بین اصبعین من اصابع الرحمن» بسا فرقا که میان در قوم است، قومی که سکینه ایشان در تابوت، و تابوت در تصرف بنی اسرائیل، گه اینجا و گه آنجا، گه چنین و گه چنان. و قومی که سکینه ایشان در دل ایشان، درید صفت حق، نه آدمی را را بر آن دست نه فریشته را بر آن راه یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ شبلی گفت از آنجا که حقائق سر است پردهها فرو گشادند و حجابها برداشتند، تا بسی کارهای غیبی بر سرّ ما کشف کردند، دوزخ را دیدم بسان اژدهایی غرنده و شیری درنده، که بخلق میبازید و ایشان را بدم در خود میکشید، مرا دید شکوهش کرد، نصیب خود از من خواست، هر چه جوارح و اعضاء ظاهر بود بوی دادم و باک نداشتم از سوختن آن، که از سوز باطن خودم پروای سوز ظاهر نبود.
از شکوه او شکاف کوه را کردند پست چون کشف کردند پنهان دست و پا اندر شکم
نخستین کسانی که در ایسلند سکنی گزیدند گروهی از کشیشهای ایرلندی بودند که در سدههای هفتم و هشتم میلادی به این جزیره آمدند. این کشیشها اما در سده نهم بهدست وایکینگها از ایسلند رانده شدند. وایکینگهای نورس (نروژی) در دهه ۸۶۹ میلادی ایسلند را کشف کردند. بر پایه روایات قدیمی، نخستین وایکینگی که ایسلند را کشف کرد مردی بود به نام «نادودور» که در راه رسیدن به جزایر فارو راه خود را گم کرده و پس از مدت زیادی سفر دریایی به ایسلند رسید.
در ژوئن ۱۹۴۳ (خرداد ۱۳۲۲)، شوروی بدون اطلاع دولت ایران و شاه، یک تیم توپوگرافی نفت به ایران گسیل کرد. آنها در لباس مهندسان ارتش به گیلان و مازندران سفر کردند و تنها مأموریتشان، ارزیابی چند و چون ذخائر گاز و نفت شمال ایران بود. آنچه این گروه مهندسان کشف کردند، برای استالین و رئیس پلیس او، بریا، شگفتانگیز بود. آنها دریافتند که ذخایر نفت و گاز شمال ایران، کمتر از حوضچه نفت و گازی جنوبی ایران نیست و تحت کنترل بریتانیا قرار ندارد. البته استالین از اوائل قرن بیستم، یعنی زمانی که در جوانی در باکو، ابتدا گانگستر و سپس فعال انقلابی بود، میدانست که این خطهٔ دریای خزر، نفتخیز است و در آن روزها، باکو را «بزرگترین شهر نفتی دنیا» میخواند.
لا جرم چون حاضر حضرت گشت، جلال و جمال ذو الجلال بر دیده او کشف کردند که: ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأی شعر:
امیلیو مردینی، فیلسوف و روانکاو، میگوید که استدلال «چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد» ذاتاً پارادکس دارد. آدمها برای اینکه بخواهند «چیزی را» پنهان کنند لازم نیست «چیزی برای پنهان کردن» داشتهباشند. آنچه مرتبط است آن چیزی نیست که پنهان شده، بلکه این تجربه است که یک ناحیهٔ صمیمی وجود دارد که میتواند مخفی باشد و دسترسی به آن محدود شدهاست. اگر از جنبه روانشناسانه توضیح دهیم ما با کشف کردن اینکه میتوانستیم چیزهایی را از دیگران مخفی کنیم تبدیل به اشخاصی حقیقی میشویم.