معنی کلمه کش در لغت نامه دهخدا
چرا گفت نگرفتمش زیر کش
چرا بر کمر کردمش پنجه بش.فردوسی.می به زیر کش و سجاده زهدم بر دوش
آه اگر خلق شوند آگه از این تزویرم.حافظ.- زیر کش گرفتن ( برگرفتن ) ؛ زیر بغل گرفتن : عوج... فراز رسید و همه را زیر کش برگرفت با هرچه داشتند. ( کشف الاسرار ).
|| آغوش. آگوش :
ماهی بکش در کش چو سیمین ستون
جامی بکف برنه چو زرین لگن.فرخی.زیرا که چو گیرمت به شادی در کش
در پیرهن چرب تو افتد آتش.سنائی.- در کش گرفتن ؛ در آغوش گرفتن : رسول از منبر بزیر آمد و ستون چوب در کش گرفت و او را خاموش کرد. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ).
|| سینه و بر. ( آنندراج ). سینه و صدر. ( ناظم الاطباء ). سینه را نیز گفته اند که به عربی صدر خوانند. ( برهان ). سینه و بر. ( آنندراج ) :
جوانی به آئین ایرانیان
گشاده کش و تنگ بسته میان.( گرشاسب نامه ).- دست بر کش ایستادن ( نهادن ) ؛ دست بر کش نهادن. دست بر سینه ایستادن یا نهادن. رجوع به دست بر کش نهادن و رجوع به کش شود.
- دست بر کش نهادن ؛ دست به کش ایستادن. دست بر سینه نهادن ( برای احترام ). دست ادب برسینه نهادن :
بینداخت شمشیر و ترکش نهاد
چو بیچارگان دست بر کش نهاد.سعدی. || دست در بغل کردن و از روی ادب دستها بر تهی گاه نهادن را نیز کش گویند. ( برهان ). طریقه دست در بغل کردن و از روی ادب دستها را بر تهیگاه نهادن. ( ناظم الاطباء ). در برهان زیر کلمه «کش » آمده است «دست در بغل کردن و از روی ادب دستها بر تهی گاه نهادن را نیز کش گویند» و بعضی معاصران پنداشته اند که مراد دست به کمر نهادن است. تصویری که در بشقابی نقره از عهد ساسانی نقش شده شاهنشاه ساسانی را نشان می دهد که برتخت نشسته و در دو طرف او دو خدمتکار دست به سینه ایستاده اند معهذا ممکن است که در قرون بعد دو دست را عموداًبه موازات بدن و متصل به ران کشیده داشتن ( چنانکه در حالت خبردار نظامی ) علامت احترام محسوب می شده است. ( فرهنگ فارسی معین ). || هرگوشه و بیغوله را گویند عموماً. ( برهان ) ( از آنندراج ) ( ازناظم الاطباء ). || گوشه و بیغوله ران خصوصاً. ( برهان ). بیغوله ران و زیر بغل. ( از آنندراج ). گوشه ران.( ناظم الاطباء ). کشاله. کشه. کشه ران. کشاله ران. رجوع به کشاله شود.