معنی کلمه کسروی در لغت نامه دهخدا
احکام کسروی نشنیدی که در سمر
عدلش ز عقل مهلکه پرور نکوتر است.خاقانی.
کسروی. [ ک ِ / ک َ رَ ] ( اِخ ) سید احمد فرزند حاج میرقاسم از نویسندگان و مورخان ایران است. در سال 1269 شمسی در تبریز متولد شد. تاریخ دان و آشنا به زبان و ادبیات عرب بود در نوشته هایش کوشش داشت فارسی سره بکار برد. علاوه بر فارسی و عربی زبانهای انگلیسی و فرانسه و روسی هم می دانست و روزنامه ای به نام پرچم منتشر می کرد که ناشر افکار وی و طرفدارانش بود تألیفات وی در حدود 70 مجلد است که از آن جمله تاریخ مشروطه ایران ، تاریخ هجده ساله آذربایجان ، تاریخ پانصدساله خوزستان ، پیدایش آمریکا، زندگانی من ، صوفیگری ، بهائیگری ، ده سال در عدلیه ، در پیرامون اسلام ، و شهریاران گمنام را می توان نام برد. وی در 20 اسفندماه 1324 هنگامی که برای توضیح دادن درباره پاره ای از نوشته هایش به دادگستری تهران رفته بود به دست دوتن از گروه فدائیان اسلام کشته شد.