کساد

معنی کلمه کساد در لغت نامه دهخدا

کساد. [ ک َ ] ( ع مص ) ناروان گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ناروان شدن. ( ترجمان جرجانی ص 81 ) ( تاج المصادر ). ناروا شدن نرخ. ( المصادر زوزنی ).
کساد. [ ک َ ] ( ع اِمص ) ناروائی متاع و جز آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ناروائی متاع و بی رواجی اشیاء و عدم خریداری آن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). ناروا شدن متاع و کالاباشد. ( برهان ). فارسیان کساد را به معنی کاسد هم استعمال نمایند و این مجاز است. ( آنندراج ) :
کساد نرخ شکر در جهان پدید آید
دهان چو بازگشائی بوقت خندیدن.سعدی.اگر کساد شکر بایدت زبان بگشای
ورت خجالت سرو آرزو کند بخرام.سعدی.ضعف و کساد بیش نترساندم کزو
بازوی من قوی شد و بازار من روا.( یادداشت مؤلف ).- کساد بازار ؛ انحماق سوق. حمق سوق. ( یادداشت مؤلف ). ناروانی بازار. بی رونقی کسب.
|| ( ص ) بازار ناروان که متاع و کالا در آن خریدار نداشته باشد. کاسد. ناروا. بی رونق. بی مشتری. تق و لق. ( یادداشت مؤلف ). بی رواج و بی خریدار و بی مشتری. ( ناظم الاطباء ). بی رواج. بی خریدار. ناروان :
دو چیز است بند جهان علم و طاعت
اگر چه کساد است مر هردوان را.ناصرخسرو.بی تو ببازار عشق سخت کساد است صبر
نقد روان تر در او خون جگر می رود.خاقانی.شوقت نبرد بکار ما دست
بازار رفوگران کساد است.ظهوری.کالای دوستداری تاکی کساد باشد
خوش آنکه رخت ما را بخت مراد باشد.ظهوری.رجوع به کاسد شود.
|| قلب ( سکه و اسکناس ). ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه کساد در فرهنگ معین

(کَ ) [ ع . ] (مص ل . )بی رواج شدن ، بی - رونق شدن .

معنی کلمه کساد در فرهنگ عمید

۱. بی رواجی، بی رونقی.
۲. (صفت ) بی رواج، کساد.

معنی کلمه کساد در فرهنگ فارسی

بی رواج شدن، ازرواج افتادن چیزی وپیدانشدن خریداربرای آن، نارواجی
۱ - ( مصدر ) از رواج و رونق افتادن ( کالا ) . ۲ - ( اسم ) بیرونقی نارواجی ( کالا ) ( ... شرع او طهور آمد و در بازار رواج حقیقت کساد نماند ) . ( لباب الالباب ) ۳ - ( صفت ) بی خریدار بی مشتری . ۴ - بی رونق بی رواج .

معنی کلمه کساد در ویکی واژه

بی رواج شدن، بی - رونق شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه کساد

افسرده تر ز آتش طوفان رسیده است بازار روزگار ز جنس کساد ما
باز آنکه، ازالت احجار نفیس چون لعل و یاقوت به وجوه حیل و مکر و دزدی دست دهد و به وجود آن انتفاع و سد حاجت فی الحال میسر نگردد، علی الخصوص که صاحبش در مقام ضرورت باشد و راغب در معرض تجارت. و بسیار بوده است که پادشاهان بزرگ را در اوقات انقطاع مواد خزاین، و اتفاق انفاق مفرط، به فروختن جواهر عدیم المثل احتیاج افتاده است، و چون آن را در معرض مساومه و مستزاد افگنده اند و به دست دلالان و تجار باز داده کسی را نیافته اند که به بهای آن یا نزدیک به بها مستظهر بود، و اگر کسی نیز بر آن قدر یسار قادر بوده باشد در آن حال از اعتراف بدان مستشعر شده، و حاصل جز وقوف عوام برعجز و حاجت آن کس نبوده و اصحاب تجارت اگر به چنین بضاعتی رغبت نمایند در حال امن و فراغت از کساد و زیان ایمن نباشند، چه طالب و خاطب، در امثال آن، ملوک مغرور بسیار مال فارغ بال باشند، و وجود این صنف بنادر اتفاق افتد، و در حال ناایمنی و تشویش خود، جان ایشان ازان درخطر بود.
گویم سخنی نه از ره نفس و مزاج خود را نه بکس کساد بنما نه رواج
نه بدرم نه بدوزم نه بسازم نه بسوزم نه اسیر شب و روزم نه گرفتار کسادم
کمسیونر منطقه‌ای این استان آقای سعید مکسادیکی می‌باشد.
گرفته اوج به نوعی کساد بازاری که آفتاب زند بر زمین ترازو را
بتان شهر به بازار حُسنت ای یوسف متاع خوبی خود را کساد می‌یابند
اکسادو (اوکراینی: ХА́ДО) شرکت پالایش نفت اوکراینی است، که در سال ۱۹۹۱ تأسیس شد.
کسادی ز وهمش بود گریز همین است اگر هست بازار تیز
حسن بصری را گفتند: نماز نمی خوانی؟ بازاریان نمازشان را بخواندند. گفت: بازاریان هر گاه کارشان سود دهد، نماز به تأخیر اندازند و هر وقت کسادی حاصل شود، در آن تعجیل کنند.
گر نبود قبول تو، جنس کساد دین و دل از چه به غمزه داده ای، منصب ترکتاز را
هرکجا گرد کسادیها شود عبرت فروش دیده نرخ آبروی توتیا خواهد شکست
ابراهیم سلیمی کوچی، دانشیار ادبیات تطبیقی، نویسنده و برنده جایزه‌ی جهانی «ایکساد» هم پس از امضای دو‌بیانیه در حمایت از دانشجویان زندانی از دانشگاه اصفهان اخراج گردید.