کرمو

معنی کلمه کرمو در لغت نامه دهخدا

کرمو. [ ک ِ ] ( ص نسبی ) ( از: کرم + و، پسوند اتصاف و دارندگی ) کرموندی.کرم زده. دارای کرم. کرم خورده. که در آن کرم باشد. که در وی کرم افتاده بود. مُدَوَّد. ( یادداشت مؤلف ). || حسود. رشگن. رشگین. ( یادداشت مؤلف ).
کرمو. [ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قشلاق بزرگ بخش گرمسار شهرستان محلات. جلگه ای و معتدل است و 466 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
کرمو. [ ک ِ ] ( اِخ ) دهی است از توابع فردوس [ تون ] و غالباً آن را با ده دیگری در جنب آن بنام مُصابی «مصعبی » نام می برند. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه کرمو در فرهنگ معین

(کِ ) (ص مر. ) (عا. ) کرم دار، کرم خورده .

معنی کلمه کرمو در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه دارا ی کرم باشد کرمدار کرم خورده : میو. کرمو .

معنی کلمه کرمو در ویکی واژه

(عا.)
کرم دار، کرم خورده.

جملاتی از کاربرد کلمه کرمو

اذا اهل الکرامة اکرمونی فلا اخشی الهوان من اللئام‌
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال سورنتو کالچو، باشگاه فوتبال آسکولی، باشگاه فوتبال کرمونزه، باشگاه فوتبال ویرتوس لانچانو، البیا کالچو ۱۹۰۵، باشگاه فوتبال آنکونا، باشگاه فوتبال چیتادلا، باشگاه فوتبال باری، باشگاه فوتبال فروزینونه، باشگاه فوتبال کروتونه، باشگاه فوتبال رجانا، باشگاه فوتبال ویچنزا، و باشگاه فوتبال اتلتیکو آرتزو اشاره کرد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال کرمونزه، باشگاه فوتبال پروجا، باشگاه فوتبال چیتادلا، و باشگاه فوتبال اتلتیکو آرتزو اشاره کرد.
۱- بافت سنگ باید ساختمانی سالم داشته باشد، یعنی بدون شیار، ترک و رگه‌های سست باشد (کرمو نباشد)
طیبوا و اکرموا و تعالوا التشربوا عند الحبیب مبتشرا فی عقارنا
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال کرمونزه، باشگاه فوتبال هلاس ورونا، باشگاه فوتبال آ.اس. رم، و باشگاه فوتبال فیورنتینا اشاره کرد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال کرمونزه اشاره کرد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال کرمونزه، باشگاه فوتبال پیاچنزا، و باشگاه فوتبال جنوآ اشاره کرد.
قوله: هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْراهِیمَ الْمُکْرَمِینَ سمّاهم مکرمین لانّهم کانوا ملائکة کراما و قد قال اللَّه عز و جل: بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ و قیل لانّهم کانوا ضیف ابراهیم و کان ابراهیم اکرم الخلیقة و ضیف الکرام مکرمون و قیل لانّ ابراهیم (ع) اکرمهم بتعجیل قراءهم و القیام بنفسه علیهم و طلاقة الوجه.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال کرمونزه، باشگاه فوتبال اینتر میلان، باشگاه فوتبال برشا، و باشگاه فوتبال آتالانتا اشاره کرد.
تا کرمویل برافروخت ز مشروطه چراغ مرغ آزادی شد نغمه‌سرا در صف باغ
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه اینترمیلان، آولینو، جنوا، پارما و کرمونزه اشاره کرد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال سالرنیتانا، باشگاه فوتبال کرمونزه، باشگاه فوتبال ونتزیا، باشگاه فوتبال پادوا، باشگاه فوتبال آتالانتا، باشگاه فوتبال ساسولو، باشگاه فوتبال کومو، و باشگاه فوتبال اسپال اشاره کرد.
و فی الخبر «اکرموا الشهود فان اللَّه یستخرج بهم الحقوق و یدفع بهم الظلم».
وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ بالفقر «فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ» ای ضیّق «علیه» و قیل: جعله علی مقدار البلغة و الکفایة «فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ» ای اذلّنی، بالفقر یری الهوان و المذلّة فی قلّة الحظّ منها، فردّ اللَّه علی من ظنّ انّ سعة الرّزق اکراما و انّ الفقر اهانة فقال: «کلّا» ای لیس الاکرام و الاهانة فی کثرة المال و قلّته. و انّما الاکرام و الاهانة فی الطّاعة و المعصیة. و قیل معنی: «کلّا» هاهنا ای لم یکن ینبغی ان یکون الحمد علی نعمه دون فقره، بل ینبغی ان یکون حمده علی الحالین جمیعا. قرأ ابو جعفر و ابن عامر: «فقدّر» بتشدید الدّال و الآخرون بالتّخفیف و هما لغتان. و قرأ نافع و ابن کثیر و ابو عمرو و یعقوب اکرمنی و أهاننی بإثبات الیاء فی الوصل و یقف ابن کثیر و یعقوب بالیاء و الآخرون یحذفونها وقفا و وصلا. قوله: بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ قرأ اهل البصرة: «یکرمون» و «یحضّون» و «یأکلون» و «یحبّون» بالیاء فیهنّ و قرأ الآخرون: بالتّاء لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ ای «لا» تحسنون الیه، و قیل: «لا» تعطونه حقّه. قال مقاتل: کان قدامة بن مظعون یتیما فی حجر امیّة بن خلف فکان یدفعه عن حقّه فنزل فیه: لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال اسپتزیا، باشگاه فوتبال کرمونزه، البیا کالچو ۱۹۰۵، باشگاه فوتبال باری، باشگاه فوتبال روبور سیه‌نا، باشگاه فوتبال بنونتو، و باشگاه فوتبال ترنانا اشاره کرد.
پیش ازین بیان عشق کرده ایم که نتیجهٔ محبت حقّ است و محبت صفت حقّ است امّا محبّت بحقیقت صفت ارادت حق است که از صفات ذاتست که چون بعام تعلّق می گیرد ارادت می گوئیم آفریدن موجودات نتیجهٔ آن ارادت است و چون بخاصّ تعلّق می گیرد بعضی را که بانعامی مخصوص می کند رحمت می خوانیم و چون باخصّ تعلّق می گیرد که بانعامی خاص مخصوص می کند آن را محبت می خوانیم و این انعام خاص که قومی از اخص الخواص بدان مخصوص اند که «یحبّهم و یحبّونه» انعامی است که هیچ موجود دیگر جز انسان استحقاق این سعادت نداشت و بتشریف محبت هیچ موجود دیگر را مشرّف نکردند. ملائکهٔ مقرّب را فرمود: «بل عباد مکرمون.»
و آبائی و ان کرموا و طابوا و فی الدنیا اصابوا ما اصابوا
قال النّبیّ (ص) حکایة عن اللَّه عزّ و جلّ: هذا دین ارتضیته لنفسی و لن یصلحه الّا السّخاء و حسن الخلق، فأکرموا بهما ما صحبتموه.