کردگر

معنی کلمه کردگر در لغت نامه دهخدا

کردگر. [ ک َ گ َ ] ( ص مرکب ) عامل. فاعل. ( ناظم الاطباء ) ( فهرست شاهنامه ولف ). مؤثر. ( ناظم الاطباء ).
- کردگرنزدیک ؛ عامل بلاواسطه. ( ناظم الاطباء ).
|| ( اِخ ) خدا. ایزد. کردگار :
نخست آفرین کرد بر کردگر
کز او دید نیرو و بخت و هنر.فردوسی.
کردگر. [ ک َ گ َ ] ( اِ مرکب ) آلتی است آهنین با زنجیری و دسته که زارعین بدان مرزهای کرد را راست کنند. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه کردگر در فرهنگ معین

(کَ گَ ) (ص . ) کننده ، فاعل .

معنی کلمه کردگر در فرهنگ عمید

= کردگار

معنی کلمه کردگر در ویکی واژه

کننده، فاعل.

جملاتی از کاربرد کلمه کردگر

معمار لوئیس سالیوان این گفته را ابداع کرد که تئوری‌های ویوله-لو-دوک را از سر می‌گیرد: یک سازه با طراحی منطقی ممکن است لزوماً زیبا نباشد، اما هیچ ساختمانی نمی‌تواند زیبا باشد که با ساختار منطقی طراحی نشده باشد. این گفته اغلب به اشتباه به مجسمه‌ساز هوراشیو گریناف (۱۸۵۲–۱۸۰۵ میلادی) نسبت داده می‌شود، که تفکر او عمدتاً پیش از رویکرد کارکردگرای بعدی به معماری است. نوشته‌های گریناف برای مدت طولانی به‌طور عمده فراموش شده بود و تنها در دههٔ ۱۹۳۰ میلادی دوباره کشف شد. در سال ۱۹۴۷ میلادی، گزیده‌ای از مقالات او به‌عنوان «فرم و کارکرد: نکاتی دربارهٔ هنر از هوراشیو گریناف» منتشر شد.
همش سیر فرمود وهم کردگرم هم او را مکان داد درجای نرم
سپاه خویش پراکنده کردگرد حصار روانه گشت ز هر سو مبارزی دیگر
چو زیشان شاه خوزستان خبر یافت سپاهی کردگرد و کار در یافت
آری چو صبح‌کردگریبان چاک طرار شب وداع‌کند جان را